تعبیر خواب شب قبل.


البته اینکه می‌‏گویند نباید تعبیر خواب‏‌های دیده گشته را به تعوبق انداخت به عقیده من هم چندان نادرست نمی‌‏باشد.
برای پرت نشدن از مرحله، مستقیم به اصل ماجرا می‌‏پردازم.
گرچه دلیل نوشتن این سطور شرح ماجرای خواب عجیبی‌‏ست که دیشب دیدم، اما عجیب بودن بیش از حد آن مدام مرا از این فکر به آن فکر می‌‏اندازد. دیشب دوباره خواب دیدم. خواب زن کولی پیری را دیدم که تعبیر خواب هم می‏‌کرد.
خواب دیدم زانو بر زمین زده و در حال گرفتن پنچری لاستیک دوچرخه‌‏ام هستم. بعد از تعمیر آن، به باد کردنش مشغول بودم که ناگهان فس فس صدای تلمبه تبدیل به صدای زنی می‏‏‌گردد: "فال می‌‏گیرم، تعبیر خواب می‌‏کنم!"
سریع بلند می‏شوم و زن کولی پیری را در کنارم می‏‌بینم. بلافاصله دست در جیب‏ کرده و با متوجه شدن از این که پولی در جیب ندارم آه از نهادم برمی‏‌خیزد.
زن کولی نگاهی به من و بعد نگاهی به ردِ آهم می‏‌اندازد. با محو شدن آهِ دهانم، صورتش را برمی‌‏گرداند و رو به صورتم نگاه می‏‌دارد. به چشمانم چشم می‏‌دوزد و با صدائی شبیه به صدای دوبلورهای نقش زنان جادوگر فیلم‌‏ها می‏‌گوید:
"اگه برات دلایل خواب‏ دیدن دیشب‌تو و تعبیرشو تعریف کنم، چی بهم می‏‌دی؟"
بجز یک دوچرخه که لاستیک‌‏هایش هنوز به اندازه کافی باد نداشتند و یک تلمبه چیزی برای معامله نداشتم. و می‌‏ترسیدم نکند او به این موضوع پی ببرد!
چند بار پلک می‏‌زنم تا هم از خستگی چشمانم که اسیر نگاه زن فالگیر بودند بکاهم و هم مطمئن شوم که خوابم یا بیدار، و نکند بیدار باشم و این زنِ زرنگ می‏‌خواهد مرا در بیداری تیغ بزند. اما من که چیزی نداشتم، چه چیزی می‌‏توانست از من تیغ بزند؟ با آن لباسی که او بر تن داشت نمی‌‏توانست سوار هواپیما شود چه برسد به دوچرخۀ بی ‏بادِ من. و تلمبه هم که نمی‏‌توانست به دردش بخورد.
بعد از استراحت دادن به چشمانم می‌‏گویم: "قبول، هرچی دلت بخواد بهت می‏‌دم."
او بی‏‌مقدمه و بدون سؤال کردن از خوابی که من دیشب دیدم شروع به توضیح دلایل خواب دیدنم می‏‌کند:
"سه نکته اساسی در خوابت بود: اول این که تو در شکل یک کُره‌خر در خوابت شرکت داشتی و نه گور‏خر یا یابو. و دلیلش هم خر بودن توست، چون اگر خر نمی‏‌بودی حتماً در شکلی دیگر در خوابت شرکت می‏‌کردی! دوم اینکه، چون تو دو/سه روز پیش، از قصد کناره‌گیری دالای لاما از سلطنت آگاه شدی و به آن فکر می‌‏کردی، به این جهت او به خوابت آمد! و نکته سوم و مهم محلی است که خواب در آن اتفاق افتاد، یک دشت. و دلیل آن قلب بزرگ توست، بزرگ، درست به اندازه یک دشت!"
دوباره دست در جیب‏ه‌ایم کرده و می‏‌گردم، تا شاید با پیدا کردن مقداری پول و دادن آن به این زنِ کولی پیر از دستش زودتر رهائی یابم و بتوانم زودتر از خواب بیدار شوم.
"بیخود نگرد. من گشتم، نبود!"
برای این که بعد از پایان کار چیز زیادی از من درخواست نکند می‏‌گویم:
"خوبه حالا نگفتی دلیل خواب دیدنم خوردن غذای زیاد بوده! خوب این دلایل رو که هر ننه قمری هم می‏‌تونست بگه، برای این کار لازم نیست که آدم فالگیری بلد باشه و بابتش پول طلب کنه!"
زن کولی قاه قاه می‏‌خندد. من هم کمی از گفته‏ خودم خنده‌‏ام می‌‏گیرد ولی جلوی خنده‏ را می‏‌گیرم تا فکر نکند آدم شوخی هستم و بتواند حرفم خوب در او تأثیر کند. و می‌‏گویم:
"خوب حالا تعبیر خوابم چی می‌‏شه؟"
ناگهان دست از خندیدن می‏‌کشد و در حالی که چشمانش را به اندازه عدس ریز کرده بود می‏‌گوید: "دلیل خواب‏ دیدنتو مجانی تعریف کردم، اما برای تعبیرش باید پای ورقه‏‌ای رو امضاء کنی!"
"پای ورقه؟ کدوم ورقه؟"
"زیر نوشته‏‌ای که تو رو ملزم می‌‏کنه دیگه منو تو خواب نبینی!"
"ورقه رو تیز رد کن بیاد. امضاء که چیزی نیست، پاش مهر هم می‌‏زنم."
تعبیر خوابم را با دادن سه توصیه به من به پایان رساند.
اولین توصیه این بود که من در خواب بعدی باید یکی از خبرنگاران کار کشته خود را برای مصاحبه پیش دالای لاما بفرستم و سؤال‏‌های بی‌‏پرده و رُکی را با او در میان بگذارم! و توصیه بعدی این بود که من با خودم باید روراست باشم و باید بدانم که در چه شکلی می‌‏خواهم در خواب‏‌هایم شرکت داشته باشم! و توصیه آخر این بود که باید درون دشت قلب و ذهنم چمن بیشتری بکارم تا اگر باز ناخواسته در خواب‏‌هایم به شکل کُره‌خر یا یابوئی شرکت کردم، لااقل برای چریدن و استراحت کردن چمن به اندازه کافی در دسترس باشد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر