در پختگی انسان جوانتر می شود.(26)

انگار من به بیراهه کشیده شدم. منظورم این بود که امروزه اشتییاق به تغییرْ انسان را فقیر می‌سازد و به قدرت روح صدمه می‌زند، به این نحو که از جهان‌بینی تا وسائل خانه را از استحکام منزجر می‌سازد، مردم برای شعر گفتن، خلق کردن و زندگی کردن با اشیاء برای کودکان مشکل می‌آفرینند، بدینگونه که آنها را به وسیله اسباب‌بازی و کتاب‌های مصورِ فراوانی وسوسه می‌کنند. و برای بزرگسالانِ پیرو هر عقیده‌ای، هر درک و اتکای درونی‌ای مشکل خلق می‌کنند، در حالی که کاملاً بدون زحمت و ارزان آنچه را که باید آهسته و با فداکاری حاصل گرددْ در هر آلونکی برای فروش عرضه می‌دارند. حالا هر کس فکر می‌کند که باید همه چیز را قاپید، و هیچ کاری برایش آسان‌تر از آن نیست که از کلیسا به بی‌دینی، از آنجا به داروین، از آنجا به بودا، از آنجا به نیتچه یا هِکل یا جای دیگر جست و خیز کند، بدون آنکه در راه تحصیل به خود زحمت زیادی بدهد. آگاه بودن بدون ضرورت تحصیل کاملاً آسان گشته است.
البته بشریت به این خاطر نابود نخواهد گشت. و همینطور امروز هم البته مانند همیشه افرادی با استعداد باطنی یافت می‌گردند که بر همۀ راه‎ها و کامیابی‌های ساده چشم می‌پوشانند. اما انجام این کار را برایشان مشکل ساخته‌اند. و زندگی در کل به حد میانگینی از روابط روزانه و خانگی تنزل یافته است. شاید وقت‌گذرانی بیهوده و احمقانه‌ای بوده باشد وقتیکه در قدیم بسیاری از پدران خانواده لودگی خوشایندی می‌کردند، وقتی یکی فلوت می‌نواخت، یکی تمرین هنرهای کالیوگرافی می‌کرد، یکی قطعات ساعت‌ها را از هم جدا و باز به هم وصل می‌کرد، کس دیگری با کاغذ، مقوا و چسب کارهای هنری دستی می‌ساخت. اما این کارها بی‌ضرر بودند و آنها هم با این کارها خشنود. و اگر برای یک نابغه و برای هر فرد میرنده نارضائیِ همیشه تشنه‌ای ضروری و سودمند است، پس بنابراین برای مقدار زیادی از خشنودی‌های جزئی هم نمی‌تواند ضرورت و سودمندی کمتری داشته باشد، اگر که باید همه چیز با هم در تعادل باشند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر