صیغه از راه دور.


"سعید یه چیزی بگم ناراحت نمی‌شی؟"
"نه، بگو."
طوری با خجالت می‌گوید "بچه‌ها از کارات ناراحتن" که رنگ مونیتورم مانند صورتِ تازه عروس‌ها در شبِ زفاف رنگ گلِ سرخ به خود می‌گیرد.
"برای چی ناراحتن!؟ بچه‌ها دیگه کین!؟"
"همونا که بهت وصلن."
"یعنی چی به من وصلن؟ چرا سر صبح جفنگ می‌گی!"
"بابا همونا که به کامپیوترت وصلن."
سریع نگاهی به این دستگاه که برایم بهترین مخلوق خداست می‌اندازم. همه چیز مانند همیشه است، نه چیزی از آن کم گشته و نه چیز اضافه‌ای به آن وصل شده است. "ببینم چیزیت که نشده؟ نکنه سرت محکم خورده به جائی؟"
"نه بابا، چیزیم نشده، حالم خوبه. چرا خودتو می‌زنی به اون راه؟ وقتی کامپیوترتو روشن و شروع به کار کردن می‌کنی، اینجا بچه‌ها انگار کنارت نشسته باشن می‌تونن روی مونیتورشون ببینن چه کارهائی با کامپیوترت انجام می‌دی."
در دل جل‌الخالقی می‌گویم! ولی حرفش را باورم نمی‌کنم. گمان می‌کنم می‌خواهد بلوف بزند و از زیر زبانم بکشد که من با کامپیوترم چه کارهائی انجام می‌دهم، پس با خونسردی می‌گویم: اولاً بچه ها کار غلطی کردن که به کامپیوتر من وصلن! مگه خودشون خواهر و مادر ندارن!؟ بعدش، مگه من چه هیزم تری بهشون فروختم که از دستم ناراحتن؟
لحظه‌ای در سکوت می گذرد، بعد آهسته و خجالت‌زده می‌گوید: دیروز یکی از بچه به هم زنگ زد و گفت "آقا ... سعید دیروز رفت تو سایت‌های سکسی و سه ساعت اونجاها می‌چرخید!"
این بار من کمی به فکر فرو می‌روم و بین ما باز سکوت برقرار می‌گردد. پس از لحظه کوتاهی تصمیم می‌گیرم که من هم به او یکدستی بزنم و می‌گویم: مرد حسابی بین من و تک تک خانم‌هائی که از طریق اینترنت رابطه برقرار می‌شه قبل از هر کاری صیغه عقد موقت خونده می‌شه و به هم کاملاً حلالیم! در ثانی مگه در سایت‌های سکسی چه کار خلافی انجام می‌گیره که آدم باید خجالت بکشه. البته اونائی که بدون اجازه به کامپیوتر من وصلن باید هم خجالت بکشن. مگه من می‌رم تو اطاق خواب‌شون ببینم با زن یا شوهراشون چکار می‌کنن؟ تازه مگه این همسرهایِ صیغه‌ای من چه کار خبطی می‌کنن که باید باعث خجالت باشه؟ همین کارها رو اگه پدر و مادر این بر و بچه‌ها با هم نمی‌کردن که اونا حالا وجود نداشتن تا بتونن خجالت بکشن. من اصلاً فکر نمی‌کردم مردمی که با کامپیوتر سر و کار دارن از این نوع افکار در باره عملی که خودشون هم انجام می‌دن داشته باشن. و نمی‌تونم بفهمم کجای این کار خجالت داره! البته اگه اینطور باشه باید بجای غمی که این بر و بچه‌ها رو در خودش گرفته خجالت مسؤل این کار می‌شد و اونا زندگی رئ مدام در خجالت به سر می‌بردن.
"بابا این بچه‌ها که به تو وصل نشدن تا راه به راه صحنه‌های سکسی ببینن."
کم کم داشت حوصله‌ام را با چرندیاتش سر می‌برد اما با این وجود به آرامی می‌گویم: ببین رفیق، اولاً عشقورزی از راه دور که همون خودارضائی خودمونیه وقت مشخصی نداره، مگه من به بر و بچه‌های شما می‌گم با زن و شوهراشون فقط یک بار در هفته یا ماه و برای مدت ده دقیقه یا سه ساعت از سر کول هم بالا برن و اون کارهای شنیع رو با هم بکنن؟ نه معلومه که نمی‌گم، چرا؟ چون هر کس خودش بهتر می‌دونه چند بار دلش می‌خواد این کار رو بکنه و چقدر طولش بده. تازه، اون بر و بچه‌ها خودشون کاری رو که می‌گن خجالت داره تو جهان حقیقی انجام می‌دن و اصلاً خجالت هم نمی‌کشن. ولی من که اصلاً دستم به دست و بدن هیچکدوم از زن‌های صیغه‌ای دنیای مجازی هم نمی‌خوره باید خجالت بکشم. بابا شماها دیگه چه قومی هستین، اصلاً شماها کی هستین!؟ چه جوری بدون سیم و بند و بساط به کامیپوتر من وصل شدین!؟ خوب تا دیر نشده من برم به سایت ژو ژو، با هم قرار ملاقات داریم. قراره امروز تک تک دوستای مرد قبلیشو به من معرفی کنه. آخه قسم خوردیم همیشه با هم روراست باشیم.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر