در پختگی انسان جوانتر می شود.(31)


یک مثال: این روزها قبل از ظهر بعد از خواندن پُست به باغ می‌روم. من می‌گویم "باغ"، اما در واقع یک سراشیبی تقریباً تُند و پوشیده از چمن به حال خود رها شده با تعدادی تراسِ تاک است، جائیکه هر شاخه‌ای از انگور به وسیله کارگران قدیمیِ روزمزد خوب نگهداری می‌شود، بقیه چیزها اما گرایش شدیدی به تبدیل شدن به جنگل دارند. جائیکه تا دو سال پیش چمنزار بوده حالا از علفِ نازک و بی‌حاصل پوشیده شده است، در عوض اما گل‌های شقایق، گل شیپوری، انواع و اقسام تمشک‌ها، همینطور اینجا و آنجا هم شاتوت و خلنگ، و در میان آنها همه جا خزه مانند پشم رشد کرده است. در این خزه‌زار می‌بایست گوسفندان خوب چرا می‌کردند و زمین توسط سم‌هایشان محکم می‌گردید تا که چمنزار نجات می‌یافت، اما ما نه گوسفند داریم و نه کودی برای چمنزار از مرگ نجات یافته، و بدین سان ریشه‌های محکم و در هم رفته تمشکِ وحشی و رفقایش سال به سال بیشتر به داخل چمنزار می‌خزند، و زمینِ چمنزار با این کار باز به زمینِ یک جنگل مبدل می‌گردد.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر