در پختگی انسان جوانتر می شود.(27)


در قدیم برای خانواده‌ها و همینطور برای اتحادیه‌های بزرگ‌تر هم حتی خاطرات صمیمی مشترکی وجود داشته است، یک وابستگی در چیزهای کوچکِ دنیای خارج که با قدرتی پنهانی به تأثیر‌گذاری خود ادامه می‌داد و یک حسِ خانگیِ با ارزش پدید می‌آورد. یک شناخت از کوچک‌ترین حرکت‌های دسته‌جمعی وجود داشت که برای انسان‌های واقع‌بین خطرناک اما برای انسان‌های خیالباف سرچشمه اتحادی باطنی‌تر و همچنین مخزنی برای مزاح و خوشی بوده است. چیزهای به اصطلاح اصلیِ فراوانی وجود داشته است که میل و توجه انسان را به خود جلب می‌کرده و چون این تجربه‌ای دوجانبه بوده است، بنابراین از آن لحنی شاد و مطبوع در معاشرت و گفتگو بوجود آمده بود. البته امروزه هم هنوز هر خانوادۀ درست و صحیحی مرغوبیت، اسرار، متلک گفتن‌ها و زبان رمزی خود را داراست، و این نیز همیشه همینطور برجا خواهد ماند. اما خارج از محدوده خانواده بیشتر جوامع فاقدِ این رنگ و حال‌اند، و با هزینه کردن برای لباس‌ها، غذاها، مکان و احساس نمی‌توان هرگز کمبود آسایش را پر ساخت ..."
این نامه را معلم پیر من برایم نوشته است. همانطور که گفتم، با عقیده او کاملاً موافق نیستم. اما چنین به نظرم می‌آید که چیزی در آن نهفته است.
(نوشته شده در سال ۱۹۰۷)
***
گاهی اوقات
وقتی روزهای دورِ دوران کودکی
ناگهان ذهن مرا از خود پُر می‌سازد
افسانه‌ای قدیمی را می‌ماند
تجلی جهان در سرود شاعری
بعد باید آرام چشم‌ها را بسته
و در آن زمانِ شفافِ شفاف
دلواپس و مانند کسی فکر کنم
که از جُرم سنگینی پشیمان گشته.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر