فکر کنم این رفیق بنده بعد از افطاری یکی دو تا گیلاس رفته بالا! اس ام اس
آخر شبیاش تلو تلو خوران خودش را به من رساند:
نه شعر خوبه نه قصه.
شاعری میخواست زیباتر از شعر رمانی بنویسد،
خسته بود، قلممو را برداشت و بر دیوار اتاقش با رنگ سرخی مثل نقاشان چین دو چشم کشید
و دو ابرو!
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر