صبحانه.(9)


خواب دیدم کودکی مانند جارچیان با فانوسی در دست دور سرم بال‏زنان می‏چرخد و با آواز بلند می‏خواند: "خبر خوش این است، عید در راه است." و بعد از روی ورقه‏ای که برایم قابل رویت نبود می‏خواند: "حتی عده‏ای با چشمان خود دیده‏اند که حاجی فیروز مانند همیشه با داریه کوچکی در دست و ترانهخوان پیاده در راه است و تا چند وقت دیگر به شهر ما خواهد رسید."
بعد از بیدار شدن نمی‏دونستم باید از دیدن این خواب خوشحال باشم یا نه! می‏تونی برام معنیش کنی؟
برایش می‏نویسم: البته تعبیر این خواب چندان هم مشکل نیست، دو سه بار پلک بزنی این چند روز هم می‏گذره و عید خواهد آمد. اما اینکه تو باید از دیدن این خواب یا به تعبیر دیگر، از آمدن عید و تازه شدن خوشحال باشی یا نه را خودت باید فهم کنی.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر