سعادت.(22)


در باره سفر کردن.(2)
کسی که نیت خوبی برای سفر کردن داشته باشد، به تنهائی به راز سادۀ هنر سفر کردن پی می‌‌‏برد. او در سیراکوز آبجوی مونیخی نخواهد نوشید و اگر آن را در آنجا به دست بیاورد، برایش کهنه و گران‏قیمت خواهد بود. او به کشورهای بیگانه بدون آنکه زبان‌شان را تا اندازه‏‌ای بفهمد سفر نخواهد کرد. او منظره، انسان‌‏ها، آداب، نوع غذا و شراب بیگانه را با مقیاس کشور خود اندازه نمی‏‌گیرد و ونیزی‏‌ها را جسورتر، مردم ناپل را آرام‏‌تر، مردم بِرن را مؤدب‌‏تر، شراب سرخ چیانتی را شیرین‌‏تر، ریویرا را خنک‌‏تر، سواحل لاگونه را شیب‏دار‏تر آرزو نمی‏‌کند. او سعی خواهد کرد، روش زندگی‏‌اش را با رسم و ویژگی محل منطبق سازد، او در گریندل‏‌والد صبح زود و در رُم دیر از خواب بیدار خواهد گشت و غیره. و او بخصوص همه جا سعی خواهد کرد خود را به مردم نزدیک ساخته و آنها را درک کند. بنابراین او با تورهای بین‌‏المللی مسافرت نخواهد کرد و در هتل‏‌های بین‏‌الملی اقامت نخواهد گزید، بلکه در مسافرخانه‌‏هائی که صاحبان و کارمندانش از افراد محلی‌‏اند خواهند ماند، یا بهتر آن است که در خانه افراد محلی بماند و بتواند با دیدن طرز زندگی آنها تصویری از زندگی مردم آن کشور به دست آورد.
اگر مسافری در آفریقا با کت فراک بر تن و کلاه سیلندر بر سر قصد شترسواری کند، مردم این کار او را به طور غیرقابل توصیفی خنده‌دار خواهند یافت. اما مردم این را کاملاً طبیعی می‏‌دانند که در زرمات یا ونگن لباس‏‌های پاریسی بر تن و در شهرهای پاریس به زبان آلمانی صحبت کنند، در گوشنن شراب محصول راین بنوشند و در ارویه‌تو همان غذائی را بخورند که در لایپزیگ می‌‏خورند. وقتی تو از چنین مسافرینی از اوبرلند می‌‏پرسی، با عصبانیت از قیمت‌‏های گران بلیط‏ قطارهای الکتریکی یونگفرا‏بان می‏‌گویند، و وقتی از آنها در باره سیسیل سؤال می‌‏کنی، می‌‏شنوی که در آنجا اتاق‏‌های گرم وجود ندارند، و اینکه اما در تائورمینا می‏‌شود غذای بسیار عالی فرانسوی به دست آورد. و وقتی از زندگی و مردم آنجا جویا می‏‌شوی، به این ترتیب آنها به تو جواب می‌‏دهند که مردم هنوز همان لباس‌‏های بی‏‌نهایت خنده‌‏دار را می‏‌پوشند و با لهجه‌‏ای کاملاً ناخوانا حرف می‏‌زنند.
حالا اما دیگر کافی‏‌ست. من می‏‌خواستم از زیبائی سفر کردن صحبت کنم و نه از نابخردی اکثر مسافرین.
شاعرانه بودن سفر نه در استراحت از یکنواختی روزانه و از کار و خشم قرار دارد، نه در بودن اتفاقی با دیگر انسان‏‌ها و تماشای عکس‏‌هائی دیگر، و نه در ارضاء یک حس کنجکاوی. شاعرانه بودن سفر در تجربه کردن قرار دارد، یعنی در ثروتمند شدن، در یکی شدن با آنچه تازه به دست آمده است، در افزایش درک ما برای وحدت در کثرت، برای بافت بزرگ جهان و بشریت، در پیدا کردن دوباره قوانین و حقایق قدیمی تحت شرایطی کاملاً تازه.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر