سعادت.(25)


در باره سفر کردن.(5)
سوسیس‌فروشِ ثروتمندی که بخاطر تظاهر و بد فهمی از آموزش به سمت پاریس و رُم می‏‌راند چیزی از این سفر نصیبش نمی‏‌گردد. اما کسی که در تمام دوران داغ و طولانی جوانی اشتیاق رفتن به رشته کوه‌‏های آلپ یا دریاها و یا شهرهای قدیمی ایتالیا را در خود حمل و عاقبت زمان و پول اندکی برای سفر پس‌‏انداز کرده است، چنین فردی هر سنگ کیلومترشمار و هر دیوار صومعه پوشیده شده از گل‌‏های سرخ بالارونده و هر قلۀ پوشیده از برف و هر موج دریای بیگانه را با شور و شوق از آن خود می‌‏سازد و آن‏ها را تا قبل از درک زبان‏‌شان و تا زمانی‏ که مُرده برایش زنده شود و آدم لال به سخن افتد در قلبش حفظ می‌‏کند. او در طول یک روز بی‏‌نهایت بیشتر از یک سال کسی که بخاطر مد در سفر است تجربه می‌‏اندوزد و لذت می‌‏برد و برای تمام عمر گنجی از خرسندی و درک و اشباعی سعادتمند همراه خود به خانه می‏‌برد.
کسی که احتیاج به پس‌‏انداز کردن پول و وقت ندارد و مایل به سفر کردن است، برای او این سفر باید یک نیاز برانگیزاننده باشد، در کشورهائی که او برای چشمان و قلبش مطلوب حدس می‏‌زند، باید بخش به بخش آنجا را از آن خود سازد، در فراگیری آهسته و لذت‏بخشی یک قطعه از جهان را برای خود فتح کند، در بسیاری از کشورها ریشه بدواند و از شرق و غرب سنگ‌‏هائی برای ساختمان زیبای درکی جامع از جهان و زندگی جمع‌‏آوری کند.
من اشتباه تخمین نمی‌‏زنم، که اکثریت مسافرین-هوسی امروزی از شهرنشینان خسته‏‌گشته‌‏ای تشکیل می‌‏گردند که هیچ تمایلی بجز آنکه برای مدتی طراوت‏ و آرام‏بخشی زندگی در طبیعت را از نزدیک حس کنند ندارند. آنها با کمال میل از «طبیعت» حرف می‏‌زنند و عشق مخصوص نیمه ترسناک و نیمه متکبرانه‌‏ای به آن دارند. اما آن‏ها آن را در کجا می‏‌جویند و چه تعدادی از آن‏ها آن را می‌‏یابند؟
معتقد بودن به اینکه کافی‌‏ست آدم فقط به مکان زیبائی سفر کند تا در نزدیک «طبیعت» باشد و نیروها و آرامش‌‏های آنجا را بچشد یک خطای گسترش یافته است. این کاملاً روشن است که خنکی و پاکی هوای کنار دریا یا کوهستان برای شهرنشینی که از خیابان‏‌های داغ شهر خود فرار کرده است خوشایند باید باشد. و او به این قانع است. او خود را تازه‌‏تر حس می‏‌کند، عمیق‌‏تر نفس می‏‌کشد، بهتر می‏‌خوابد و سپاس‏گزار و با این خیال که از «طبیعت» کاملاً لذت برده و آن را در درون خود مکیده است به خانه بازمی‏‌گردد. او نمی‏‌داند که فقط چیزی زودگذر و جزئی از طبیعت را ثبت و درک کرده و بهترین را کشف نشده در راه باقی گذارده است. او دیدن، جستجو و سفر کردن را نمی‏‌فهمد.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر