
طبق نظریهای قدیمی آبِ بعضی از چیزها با آبِ بعضی چیزهای دیگر در یک جوی نمیروند،
مانند آب بعضی رشتههای هنری از قبیل شاعری، نویسندگی و نقاشی و ... که با آب مادیات
هرگز راضی به عبور از یک جوی نیستند!
دیشب مدام دو جوی آب به موازات و در کنار هم در برابر چشمانم ظاهر میگشت. آب
جاریِ این دو جوی با عصبانیت به هم نگاه میکردند، و من باید حدس میزدم کدام جوی آبش
متعلق به مادیات و کدامیک آبی هنری در خود جاری دارد!
نمیدانم چرا و به چه نحو همیشه در چنین مواقعی پس از لحظه کوتاهی ناگهان این
ضربالمثل "گربه دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف چه بوی بدی میده"
خودش را با زور درون ذهنم جا میدهد!
اس ام اس امروزش با جمله "میتونی خوابم رو تعبیر کنی؟" به پایان
رسید!
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر