عاشق گشتن سعادت است.(2)


ما باید عشقمان را تا حد امکان آزاد نگاه داریم تا بتوانیم آن را هر لحظه هدیه‏اش کنیم. ما همیشه برای چیزهائی که عشق‏مان را هدیه می‏کنیم بیش از ارزش‌شان بها می‏دهیم، و به این خاطر رنج فراوانی جاری می‏گردد.
(از نامه‏ای به کارل زلیگ در تاریخ 2. 6. 1920)
***
من یک ستایشگر بی‏وفائی‏، تعویض و فانتزی‏ام. من اعتقادی به این ندارم که عشم را بر نقطه‏ای از زمین میخکوب کنم. من فکر می‏کنم آنچه را که ما دوست می‏داریم، همیشه فقط یک تمثیل است و بس. جائی که عشق ما گیر کند و به وفاداری و فضیلت تبدیل گردد، آنجا این عشق برایم مشکوک خواهد گشت.
(از «پیادهروی» در سال 1907)
***
از آنچه مربوط به عشق می‏شود، می‏توان گفت که فقط مجردها عشق حقیقی را می‏شناسند. اگر یک زن مردی را بدون انتظار پول، ازدواج و سرپرستی از خود و فرزندانش دوست داشته باشد، به این ترتیب او آن مرد را واقعاً دوست می‏دارد. مرد دیگری که تمام این‏ها را برای زن فراهم می‏سازد، هرگز نمی‏تواند بداند که آیا همسرش او را بخاطر خودش یا فقط بخاطر این مزایا دوست ‏دارد.
(از «Berthold»، در سال 1907)
***
آدم بیشتر کارها در زندگی را فقط بخاطر زن انجام می‏دهد، حتی اگر هم دلایل دیگری ادعا کند.
(از «روز تلف گشته»، در سال 1926)
***
جرقههای کوتاه عشق، خوش ‏آمدید؛
بوسه بر شما، ای چشمان آبی و قهوه‏ای،
خوش آمدی، مادر ابدی، ای زن!
ای بازی خواهش، و ای ماجراجوئی رنگارنگ،
مید‏انم، تو را دوست داشتن منجر به مرگ خواهد گشت،
پروانه رویائی‏ من سریع می‏میرد.
اجازه نده در این تاریکی روزی فاسد شوم،
بگذار در میان شعله‏های آتش جان دهم!
(از شعر «راهی به سوی مادر»، در سال 1926)
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر