سال 2020. (2)

...
نیست حالی در دل شاعر خیال‌انگیزتر
از سکوت خلوت اندیشه‌زای نیم‌شب
...
(رهی معیری(

خوبی و بدی کمحرفی
یکی از مهمترین خوبیهای کمحرفی این است که آدم میتواند خیلی راحت آنچه را که در طول سالها گفتهْ در انبار حافظهاش بیابد و ببیند چه گفته و چرا گفته ...
و یکی از بدیهای کمحرفی این است که آدم بخواهی نخواهی نقش شنونده را بازی میکند، و وقتی بخواهد برای تحقیق از برخی شنیدههایش به حافظۀ خود رجوع کند، باید ساعتها برای یافتن آنها به جستجو بپردازد، اما تجربه نشان داده است که این کار اغلب بدون موفقیت پایان می‎یابد.
من هم از دسته چنین افرادی هستم. نه اینکه بخواهم از مَثلِ معروفِ "کم گوی و گزیده گوی ..." پیروی کرده باشم، خیر، ابداً اینطور نیست. من همچنین نمیدانم که چرا مَثلِ "تنبلی آرد به چشمان تو خواب" در من معکوس عمل میکند؛ من حتی در خوابیدن هم تنبل هستم، و با وجود آنکه پزشک توصیه کرده که باید به اندازه کافی بخوابمْ اما مدت خوابم سه/چهار ساعت در روز بیشتر نیست. با آنکه خوردنِ غذاهای خوشمزه برایم لذتبخش استْ اما در غذا خوردن هم تنبل هستم، واقعاً خندهدار است؛ گرچه من عاشق پیادهروی هستمْ اما در انجام دادن این کار هم تنبلی میکنم.
اما تمام انواعِ تنبلیها یکطرف و تنبلی در حرف زدن یک طرف. البته کمحرفی میتواند علل مختلفی داشته باشد: خجول بودن، نداشتن اعتماد به نفس، نداشتن اطلاعات عمومی کافی، مبتلا به لکنتزبان بودن و غیره و غیره. حتماً قابل تصور است که داشتن این اشکالات در جامعهای که من در آن بزرگ شدهام برای یک کودک فاجعه بود و میتوانست به جائی ختم شود که من در آن گرفتارم. البته من در کودکی از برخی اشکالاتِ نامبرده به اندازه کافی داشتم، اما اینها به تنهائی نمیتوانستند باعث کمحرفی‌ام شده باشند. تنبلی، بله، این تنبلیِ خاصی که من از کودکی آن را با تمام وجود حس میکردم و برایش احترام و ارزش والائی قائل بودم مسببِ اصلی کمحرفیام بوده و است.
شاید روزی دانشمندان موفق شوند برای بهبودِ کمحرفی به دلیل تنبلیْ داروئی کشف کنند، شاید هم پزشکان به این نتیجه برسند که برای درمانِ این بیماری تخم بلبل و تخم طوطی باید تجویز شود، شاید هم دانشمندان در حین تحقیق دریابند که این بیماری پدر آلزایمر است و بنابراین سرِ شوق آیند و به دنبال مادرش هم بگردند و با پیدا کردن او شاید بتوانند برای مداوای کمحرفی از زیر زبانش حرفی بیرون بکشند.
یکی از وحشتناکترین بدیهای کمحرفی جستجویِ واژهها در حافظه هنگام حرف زدن است، کاری که گفتگو را از روند معمولی خارج میسازد و حوصلۀ طرفِ گفتگو را سر میبرد. چنین موقعیتی یکی از سختترین زمانهای زندگی یک آدم کمحرف است. در این زمان فرد کمحرف هزار بار آرزو میکند که کاش لااقل دچار لکنتِ زبان میبود. یکی دیگر از بدیهای کمحرفی محترم شمرده نشدن نظرات چنین افرادیست، زیرا او برای بیانِ نظرش آنقدر کم واژه به کار میبرد که معنی حرفش برای شنونده غیرقابل درک میگردد. از قدیم گفتهاند که آدم کمحرف نه میتواند حقش را بگیرد و نه از حق دیگران دفاع کند.
با این حال کمحرفی مانند هر کار دیگری یک هنر است، وقتی خوب انجام شود یعنی هنرمند خوبی هستی.
یکی از نادرترین بدیهای کمحرفی مبتلا گشتن آدم به زیادنویسی است. فرد زیادنویس احتمالاً گرفتار همان مشکلاتِ آدم کمحرف می‌گردد و به زودی دیگر نمیداند چه نوشته و چرا نوشته است. درست مِثلِ حالای من. من واقعاً نمیدانم به چه دلیل تا اینجای مطلب را نوشتهام! من در اصل فقط قصد داشتم به خودم یادآوری کنم که چند دقیقه از شصت و نهمین سالِ عمرم می‌گذرد و بنابراین بد نیست که اگر از این لحظه به بعد تنبلی را کنار گذارده و سعی کنم همیشه به اصل مطلب بپردازم.
اما پرسش این است که آیا انتخاب ما از میان مطالب همیشه به نحو صحیح و منطقی انجام میپذیرد؟ آیا اصلِ مطلبی را که ما از میان مطالبِ دیگر انتخاب کرده و به آن میپردازیمْ واقعاً اصل مطلب است؟ آیا انتخابِ مطلب فرعی بجای اصلِ مطلب نمیتواند مانند خریدن هندوانۀ سفید رنگ بجای هندوانۀ سرخ رنگ باشد؟ و اگر چنین است وظیفۀ ما برای خریدن هندوانۀ شب یلدا چه میتواند باشد؟ آیا برای انتخاب یک هندوانۀ سرخ و شیرین کمک گرفتن از هندوانهفروش مفیدتر است یا نظر خواستن از کشاورزی که تخم هندوانه را میکارد؟
در هر صورت من بدون آنکه بدانم اصل مطلب چیست یا فرع مطلب کدام استْ مطلبی را انتخاب کردم و به آن پرداختم؛ اینکه آیا به روشی صحیح به آن پرداختم یا نه را گذشت زمان به من شهادت خواهد داد. شاید هم مطلب اصلی باید این باشد که اصلاً چطور آدم میتواند با روشی عقلانی و متمدنانه به یک مطلب بپردازد، خواه این مطلب اصل باشد یا فرع. آیا میتوان ادعا کرد که نوعِ پرداختن به مطالب مهمتر از خود مطالب میباشد؟
آری، چگونه پرداختن به یک مطلب مانند تمام کارها یک هنر است، هرکه آن را خوب انجام دهد هندوانه‌ای سرخ‌ رنگ و شیرین نصیبش خواهد گشت.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر