بیمار.


مردی دیوانه شده بود.
او خود را بزرگتر از همه می‌دانست، فکر می‌کرد نظر کرده خدا و فرمانروای امپراتوریست. او به هیچ دانشی بجز دانش خود باور نداشت. فقط او همه چیز را می‌دانست. او تصور می‌کرد ... سربازها در برابرش رژه می‌روند. دستور می‌داد کسانیکه با او مخالفند به زندان انداخته شوند ... او آنها را تیرباران می‌کرد ...
دکتر توضیح می‌دهد: "این مرد بیمار روانی‌ست!"
همسر مرد میپرسد: "این چگونه ممکن است؟ او خیلی عاقلانه صحبت میکند! و آنچه که میگوید درست است ... او هیچ چیز برای خودش نمیخواهد ... کاش میتوانست آنطور که میخواهد عمل کند!"
اما دکتر سرش را تکان میدهد و میگوید: اگر او سالم بود بنابراین برای ایدههایش به عنوان شاعر، سیاستمدار، دانشمند و یا شورشی میجنگید ... در حال حاضر اما او پایداریاش را از دست داده است، شمشیر عقل از دستش به زمین افتاده. او خود را ــ بدون جنگیدن و بدون کار کردن ــ پادشاه و حکمران میپندارد ... او ناتوان است ... بیمار ..."
یک قاصد خبر میآورد که دکتر به نزد شاهزاده خوانده گشته است.
هنگام خداحافظی زن از دکتر میپرسد: "بیماری شوهرم چه نام دارد؟"
پاسخ "جنون خود بزرگبینی!" بود.

شاهزادهای دیوانه شده بود.
او دستور داده بود دروازه قصر را بگشایند و نگهبانان بروند، طوریکه هرکس میتوانست آزادانه داخل قصر شود، و او به خیابان میرفت، خود را قاطی مردم میساخت و از این و آن میپرسید چگونه باید بر سرزمین حکومت کند. و به سربازها دستور داده بود اسلحههای خود را بر زمین بگذارند، زیرا که نباید دیگر هرگز جنگی رخ میداد.
دکتر توضیح میدهد: "شاهزاده بیمار روانیست!"
شاهزاده خانم میپرسد: "این چگونه ممکن است؟ تا حال شاهزادهای ارزندهتر از او بر تخت سلطنت ننشسته است. او فقط رفاه مردم خودش را در برابر چشم دارد ... اگر او برنامههایش را تحقق بخشد بنابراین تمام انسانها خوشبخت خواهند گشت."
اما دکتر سرش را تکان میدهد و میگوید: اگر او سالم بود بنابراین حکومت میکرد. میتوانست اطاعت کردن از فرامینش را توسط سربازان خود نظارت کند. در حال حاضر اما او پایداریاش را از دست داده است. تاج پادشاهی از سرش بر زمین افتاده. او خود را به عنوان شخصی ساده و سعادتمند میپندارد که برایش رویا دیدن و شعر سرودن، پرسش، نبرد و آموختن مجاز است ... او ناتوان است ... بیمار ..."
شاهزاده خانم میپرسد: "بیماری شاهزاده چه نام دارد؟"
پاسخ "جنون خود بزرگبینی!" بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر