عمله.

فراموش کردن اولین زنگ کلاس ریاضیات برایم چندان آسان نیست. استاد مانند یک حمله برقآسا با عجله داخل کلاس میشود. از یک صورت پر چین چشمانی عصبانی نگاه میکردند. او فریاد میزند: "من این را میدانم، آدم ریاضیات را دوست ندارد. من این را در شماها میبینم، شماها ترجیح میدهید آن را از برنامه درسی حذف کنید. زیرا درس ناراحت کنندهای است. زیرا بر تمام دروس دیگر برتری دارد. انشاء آلمانی چیست؟ ــ وراجی پوچ. تاریخ چیست؟ ــ یک زیبابین برای کودکان. جغرافی چیست؟ ــ رودخانههائی که امروز اینطور و فردا طوری دیگر در جریانند.
فقط علم من پیروز گشته است! معلمان دروس دیگر چه هستند؟ عمله، در بهترین حالت بناء. فقط ریاضیدان معمار است. او قلب چیزها را میبیند، او تسلیم ناگشتنی است ــ نفر اول در ردیف اول: آیا این را درک میکنی؟"
هاوسمن پاسخ میدهد: "نه."
استاد با تمسخر فریاد میزند: "فکرش را میکردم، نفر دوم در ردیف سوم: آیا این را درک میکنی؟"
شوگلر میگوید: "بله."
جیغ نرمتر میشود: "فقط یک نفر. بچهها دقت کنید: اگر شماها امروز در برابر خداوند بایستید و او از شماها بپرسد: <چه چیز مطمئن است؟> ــ هاوسمن، تو چه جوابی به او میدادی؟"
هاوسمن پاسخ میدهد: "هیچ چیز."
"فکرش را میکردم. و تو چه جوابی میدادی شوگلر؟ "
"ریاضیات."
"خیلی خوب ــ حالا میخواهیم به قلمرو اعداد وارد شویم، جائیکه منطق حکمفرماست و هرگونه خطائی محال است. هاوسمن، همه چیز دروغ میگوید، فقط چه چیز دروغ نمیگوید؟ "
"من."
"چرند!"
"شما."
"چرند! ــ شوگلر، چه چیز دروغ نمیگوید؟"
"عدد."
"خیلی خوب، شوگلر، تمرین تناسب صفحه سیزده را بخوان."
"سیصد عمله در 270 روز با نه ساعت کار روزانه یک قصر میسازند. چه تعداد عمله همان قصر را با ده ساعت کار روزانه در سی روز میسازند؟"
"هاوسمن آیا میدانی که چطور حساب میکنند؟"
"آدم آزمایش میکند."
"آدم چه چیز را آزمایش میکند؟"
"ساختن قصر را."
"نجاتناپذیر! ــ شوگلر، پای تخته سیاه، بهش نشون بده."
شوگلر در کنار تخته سیاه با تگرگهای متراکمی از ارقام گچی به او نشان میدهد: 2430 عمله.
"هاوسمن، میبینی، برای چنین چیزی آدم لازم نیست آزمایش کند، چنین چیزی را آدم با مچ دست انجام میدهد و دقیقاً با اعداد، که ــ"
هاوسمن فرمانبردارانه میافزاید: "ــ دروغ نمیگویند" اما با یک چشمک مخفی در چشم میپرسد: "استاد، اجازه دارم چیزی بپرسم؟"
"بپرس!"
"آیا با قرار دادن اعداد دیگر باز هم نتیجهای که به دست میآید باید کاملاً صحیح باشد؟"
"چند بار باید برایت تکرار کنم: اعداد اشتباه نمیکنند!"
"استاد، و اگر آدم بخواهد قصر را در ــ یک روز بسازد؟"
"بنابراین به همان نسبت به آدم بیشتری احتیاج است. تو یک بار آن را درک خواهی کرد ــ برو پای تخته سیاه!"
هاوسمن به سمت تخته سیاه میرود، حساب میکند و اعلام میدارد: "با 72900 عمله میشود در یک روز قصر را ساخت."
شوگله میگوید: "درست است."
استاد میگوید: "هوم."
"استاد، و در یک ساعت، نه در نیم ساعت چطور؟"
گچ شوگلر تگرگ میبارد و اعلام میکند: "1458000 عمله!"
هاوسمن ریاکارانه میپرسد: "استاد: آیا میتونم چیز دیگری بپرسم؟"
استاد با عجله میگوید: "ما حالا به چیزهای دیگری میپردازیم."
هاوسمن پافشاری میکند: "آیا اجازه دارم قبلاً سئوالی بپرسم؟"
"این سئوالات بیپایان! ــ دیگه چه سئوالی داری؟"
"ما در درس تاریخ خواندیم که در ساختن یک اهرم مصری اغلب عده زیادی از سلسلههای پادشاهی شرکت داشتند."
"خب، که چه؟"
"اگر ساختن قصر ما 450 سال به طول بینجامد، آیا میشود در این حالت تعداد عملهها را حساب کرد ــ؟"
"البته که میشود ــ خب بچهها حالا ما به مبحث تناسب مرکب میپردازیم ــ"
"آیا نمیتونیم قبلاً 450 سال را ــ؟"
شوگلر فریاد میکشد: "من حساب کردم! قصر در 450 سال توسط ــ توسط ــ" او متوقف میشود.
هاوسمن به دفتر او نگاه میکند و با افتخار حرف او را کامل میکند: "ــ توسط 0,5 عمله ساخته میشود."
استاد عصبی میشود. چه خوب شد که زنگ تفریح زده شد.
اینکه هاوسمن و شوگلر در زنگ تفریح چه مذاکره میکردند یک داستان جداگانه است. من فقط باید خوابی را که در آن شب دیدم هنوز تعریف کنم.
من خواب 1458000 عمله را میدیدم که مشغول ساختن قصری بودند. آنها در هم، روی هم، زیر هم فعالیت میکردند. آنها بر روی میخچههای پای همدیگر پا میگذاشتند. آنها فریاد میکشیدند و مالههایشان را تکان میدادند. یک جنگ وحشتناک تهدید به انفجار میکرد. در این وقت ناگهان یک عمله ظاهر میشود، نه، یک نیمه عمله. عملهای با بالاتنه، وگرنه نمیتوانست صدایش را بالا ببرد: "صلح بر شماها باد. من آمدهام به شماها اطلاع دهم که فرعون نظرش عوض شده است. شماها اخراجید. من خودم به تنهائی قصر را خواهم ساخت."
یک میلیون و نیم عمله میغرند: "چی! تو ــ تو تنهائی؟"
"بله، من میتونم در زمان تعیین شده برایم به اندازه جمع شماها کار ساخت را انجام دهم."
یک میلیون و نیم عمله با هم میگویند: "او دیوانه است ــ کاملاً دیوانه!"
نیمه عمله خونسرد میگوید: "من دیوانه نیستم. یک مرد از غرب پیش فرعون آمد و این را برایش محاسبه کرد."
عملهها درهم برهم فریاد میکشند: "کجا ــ این محاسبه کجاست؟"
در این وقت نیمه عمله یک ورق کاغذ را به هوا بلند میکند. من میتوانستم آن را در خواب واضح ببینم. آخرین تمرین تناسب ما بر روی ورق کاغد بود. و توسط تئوبالد هاینسلمن استاد ریاضیات دبیرستان  لودویگ در مونیخ امضاء شده بود.
در این هنگام یک میلیون و نیم عمله دچار خشم وحشتناکی میشوند و قیام میکنند و ــ
خوب شد که مادر مرا در این لحظه از خواب بیدار ساخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر