غافل منشین نه وقت بازی‌ست ...

در زمان قرنطینۀ طولانی مدتْ پیدا کردن راهی برای سرگرمی و لذت بردنِ از زمان بجای کشتن آنْ کار چندان آسانی نیست، مخصوصاً وقتی که انسان بیش از حد فعال هم باشد!
خوشبختانه من نه تنها آدم بیش از حد فعالی نیستم بلکه در تنبلی رقیبی برای خود نمی‌شناسم، اما با این حال اغلب برای سرگرم ساختن خود و به نحو احسن از زمان لذت بردن دچار زحمت می‌شوم.
امروز اما بعد از آنکه ایدۀ جالبی مانند پریچهرِ خوش‌اندامی در حال استریپتیز خود را برایم کاملاً برهنه ساختْ به خود گفتم خالی از تفریح نیست اگر قبل از آنکه ویروس کرونا به عزرائیل مأموریت گرفتنِ جانم را بدهدْ از دو پسرم بپرسم که بعد از مرگم به این پرسش: "پدرت چطور آدمی بود؟" چه پاسخی خواهند داد!
پسر بزرگم مرد شوخیست؛ نه گذاشت و نه برداشت و گفت میگم دیوانه بود!
پسر کوچکم؛ مرد جدیایست، لحظه‌ای اندیشید و چیزی نگفت اما سعی کرد جمع گشتن اشگ در چشمش را از من پنهان سازد.
من همیشه فکر میکردم که یک انسانِ جدی باید احساسش را بوسیده و کناری گذارده باشد و کار عقلانی برای یک انسانِ شوخ باید کاری با اعمال شاقه به حساب آید.

گرچه ویروس کرونا قادر به گرفتن جان انسان استْ اما چیزهای مهمی هم می‌تواند قبل از مرگ به او بیاموزد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غلط‌گیری تمام نوشته‌های سال 2017 به پایان رسید. خواندن دوباره داستان <اوه، ما زنده‌ایم> از ارنست تولِر که در ماه دسامبر 2017 آمده استْ برایم جالب بود، خواندن آن برای گذراندن وقت در ایام قرنطینه کار بی‌خطریست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر