حقیقت چیست؟

حقیقت این است که من با شروع عیدْ بخاطر ویروس کرونا خود را قرنطینه کرده‌ام، و چون عادت ذهنی‌ام در ایام تعطیلاتِ عید بر این عقیده استوار بوده که باید در این دو هفته استراحت کامل کرد و کار جدی و مهمی انجام نداد، و از آنجائیکه قرنطینه کردنم اما تا امروز هنوز ادامه دارد، بنابراین این تصور در ذهنم ریشه دوانده که تعطیلات عیدِ امسال در حالِ کش آمدن است و ایام تعطیلات به پایان نرسیده‌اند و به این دلیل من هم احتیاجی به انجام دادنِ هیچ کارِ جدی و مهمی ندارم! و شگفت‌انگیزتر این است که گرچه می‌دانم دو هفته از تعطیلاتِ دو هفته‌ایِ عید می‌گذردْ اما این آگاهی هم قادر نیست هیچ تأثیری در این تصور کردنِ مالیخولیائی‌ام بگذارد.
و حقیقت دیگر این است که چون من از همان ایام کودکی به قرنطینه دستِ دوستی داده‌ام و دوستی‌مان تا امروز قطع نشده است، بنابراین به خانه‌نشینی مانند خیلی از عادت‌های دیگرم خیلی راحت عادت کرده‌ام.
اما حقیقت آنطور که می‌گویند همیشه هم تلخ نیست. من با حقایقی آشنائی دارم که از عسل هم شیرین‌ترند. مثلاً آیا شیرین‌تر از این حقیقت وجود دارد: "در دوران کرونا اول خود را بشناس تا قادر به شناخت عادات خود گردی!"
گاهی تلخیِ حقیقت آدم را به خنده وامی‌دارد. مثلاً وقتی فردی انگشت در سوراخ بینی خود کرده و همزمان می‌گوید: "استفاده کردنِ انگشت بجای دستمال‌کاغذی عملِ زشتی است."
آیا آگاه گشتن از حقیقت مفیدتر است و یا چسبیدن به متضادِ حقیقت؟
من فردی مبتلا به بیماری سرگیجه می‌شناسم که برای مداوا مدام به خود تلقین می‌کند: زمین نه گرد است و نه در چرخشِ مدام به دور خورشید، بلکه بی‌حرکت و مسطح است.
بنابراین حقیقت این است که حقیقت می‌تواند گاهی فدای سرگیجۀ یک فرد گردد.
این هم حقیقت است که می‌توان حقیقت را به راحتی وارونه ساخت، اما واژه حقیقت تا ابد جاودان باقی خواهد ماند.
*
در روستائی خشکسالی شده بود. ساکنین روستا تعدای سگ بیچاره را به صف کرده و مجبور به دعا ساخته بودند.
از آنها می‌پرسند علت این کار چیست؟
آنها می‌گویند: گفته می‌شود که به دعای گربه باران نمی‌بارد، بنابراین ما سگ‌های روستا را مأمور این کار کردیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر