تغییردهنده جهان.

این دوستِ خوب من که در این دورانِ قرنطینه و خانه‌نشینی سخت به کتابخوانی معتاد شده استْ امروز هم برایم داستان کوتاهی فرستاد و من آن را بلافاصله به زبان فارسی برگرداندم.

بایزیدِ صوفی داستان زیر را تعریف می‌کند:
"من در زمان جوانی‌ام انقلابی بودم و تنها دعایم به خدا این بود: <آقا، به من نیرو بده تا جهان را تغییر دهم>.
هنگامیکه به میانسالی رسیدم و متوجه گشتم که نیمی از زندگی‌ام بدون آنکه یک روح را هم تغییر داده باشم هدر رفته استْ دعایم را تغییر دادم و از خدا خواهش کردم: <آقا، مرحمت خود را شامل حالم کن تا فقط تمام آن کسانی را تغییر دهم که با من در تماس هستند؛ خانواده و دوستانم، سپس من راضیم>.
اکنون که یک مرد سالخورده شده‌ام و روزهای زندگیم رو به پایانندْ شروع کرده‌ام متوجه شوم که من چه نادان بوده‌ام. حالا تنها دعایم این است: <آقا، مرحمت خود را شامل حالم ساز تا فقط خودم را تغییر دهم>. اگر از ابتدا فقط به این خاطر دعا می‌کردم زندگیم هدر نمی‌رفت."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر