بهانه‌تراش.


من در حال نوشتن <بهانه‌تراش>

تفاوت بین ویرایش و ترجمه کردن
البته شاید مدت کوتاهی که من زمانم را با ویرایش کردنِ ترجمه‌ها و نوشته‌هایم گذراندم برای بیان دقیق تفاوتِ بین ویرایش و ترجمه کردن کفایت نکند. بطور یقین آنچه را که امر ویرایش به یک ویرایشگر حرفه‌ای هدیه می‌دهد را من به اندازه کافی درک نکرده‌ام، با این حال اما اجازه داشتم در این تقریباً هفده/هجده ماهی که بیوقفه مشغول به این کار بودم کمی از شهدش را بچشم. و مطمئنم که یک مترجم خوب حتماً باید ویرایشگر ماهری باشد وگرنه اسرار ازل همیشه برایش خالی از اهمیت خواهند ماند.
 
***
غافل منشین نه وقت بازیست ...
چند روز قبل دوستم نسخۀ دیجیتالی کتابی را برایم فرستاد و یادآور شد که: تنبلی آرد به چشمان تو خواب ...، و با ضمیمه کردن چند شکلک خنده، یک برگ سبز و یک بطر شامپاین و به این امید که شاید داستان‌های کتاب مورد علاقه‌ام قرار گیرند و اولین دستگرمی برای شروع دوباره ترجمه کردنم شوند نامه‌اش را به پایان رسانده بود.
<کتابِ گِتو> به گردآوری آرتور لَندزبِرگر شامل 31 داستان از 20 نویسنده است. من دو داستان (دوست من هاملت) و (کودک نابغه) از هرمن مِنکِز را به قول دوستم بعنوان <دستگرمی> ترجمه کردم تا بر تنبلی خود پیروز شوم و به شیطان درونم اجازۀ فریفتنم را ندهم!
 
***     
بهانه‌تراش
چند روز استراحت کردنم تقریباً به سه هفته استراحت کردن انجامید. احتمالاً تعدادی گناهِ این عمل ناشایست را به گردنِ نازکِ ویروس بیچارۀ کووید 19 می‌اندازند! اما این دسته از مردم شاید ندانند که این ویروس و ویروس‌های زیادی از این دست از کودکی با من رفیقند و ابداً به مغز کوچکشان یک لحظۀ کوتاه هم این فکر خطور نمی‌کند که مرا وسوسه کنند چه رسد به اینکه به گناه وادارند. آنها نه نهنگ هستند، نه گوریل و نه فیل که از بزرگیشان وحشتزده شوم و نه مور و مگس‌اند که خوی ضعیفکش من تشویقم کند بر سرشان بکوبم و یا زیر پا له سازم. ویروس‌ها، این رفقای وفادارم، قبل از بدنیا آمدندم در جهان بوده‌اند و با مرگ من همچنانکه نسل انسان نابود نخواهد گشت نسل آنها هم به زندگی خود ادامه خواهد داد. ویروس‌ها همه‌جا هستند، در آب، در هوا و در خاک، و بعد از مرگم با به یاد آوردن خاطره‌ای از من خود را حتماً سرگرم خواهند ساخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر