پامنبری.


یکی از دلایل التهاب در انسان اجباری بودن ایمان‌هایش است.
ما خود را آدمی مؤمن می‌دانیم و همواره برعکس معتقدات و یا آنچه معتقدات نامیده می‎شوند و به ما قبولانده‌اند عمل می‌کنیم.
اما اگر اعتقادمان را با آگاهی انتخاب کنیم دیگر زیر پا نهادن‌شان برای خود ما هم خنده‌آور به چشم خواهد آمد، چون بدون هیچ زور و تزویری به آن رسیده و انتخاب کرده‌ایم، مانند آنکه دلت بخواهد گلی را ببوئی، پس در میان باغ می‌گردی و گل‌ها را می‌نگری و گل یاس را انتخاب و رایحه‌اش را به درون می‌کشی.
برای من اما زیباتر و پایدارتر آن اعتقاداتی‌ست که ما خود در اثر تحقیق و تجربه برای شخص خود خلق می‌کنیم، مانند خلق خدائی شخصی، مانند خلق قوانین رهنما. این کار همان آگاه شدنِ عمیق به مطلبی و آن را آیینه معرفت قرار دادن است و چون این قوانین و عقاید ساخته و پرداخته شدهُ خود ما می‌باشندْ بنابراین نادیده گرفتن‌شان نمی‌تواند به راحتی صورت پذیرد.
چنبن معمول است که پدران ما خدائی را با خصوصیات مخصوصی عرضه می‌دارند و می‌گویند خدا این است و بی‌همتاست و ما آن خدا را خدای خود فرض می‌گیریم. اما گاهی جرقه‌هائی در ذهن ما زده می‌شود و شکل خدای بهتری که باب میل من و توست نمایان می‌گردد. دراینجاست که دچار تردید می‌شویم و از خود می‌پرسیم آیا خدائی که پدر معرفی کرده خدای بهتری‌ست یا خدائی که جرقه‌های ذهنِ خودم تصویرش را نشانم داده؟ و به این ترتیب خدائی که قرار بود یکی باشد در طول زمان خود را به خدایان متعدد تجزیه کرده و ما کمتر می‌بینیم که آنها با هم در صلح و آشتی به سر برند.
خدا یکی‌ست و برای هر یک از ما انسان‌ها شکلی متفاوت دارد که اگر هر یک از این اشکال کاملاً خصوصی و مخصوص به هر فرد باقی بمانندْ دیگر جنگی بین خدایان در نخواهد گرفت.

قوانین و خدای‎مان را هرچه زیباتر و تنها برای شخص خود خلق کنیم و مسیر سفرمان را با بوی گل پر سازیم و بدانیم که چنین مسیری از میان بهشت می‌گذرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر