شنبه یک بچه سیّد.


با کمی خجالت می‌پرسم: یکبار دیگه میری برام خواستگاری؟ می‌گه: فکر نکنم دلش بخواد دیگه زنت بشه.
با اندک امیدی می‌پرسم: فکر می‌کنی اگه پی به دیوونه بودنم نبرن باز هنوز کسی رغبت می‌کنه زنم بشه؟
می‌گه: اگه دیوونه باشن چرا که نه.
***
خری خورجین‎های آویزان در دو سمت بدنش را جیب خود می‌پنداشت.
***
Sonne scheint, Vögel zwitschern
und der Brunnen plätschert
.Sonnengruß an Geliebten