یکی دو سالی میشد که دلم میخواست داستان کوتاه «کافه زلینگ ترف»
را بعد از روخوانی با عکس و فیلم میکس کنم. امروز مانند کودکان ساعتها مشغول به انجام این کار بودم. در ضمن کار چندین ساعت با مردم بیکاشانه سیر و سیاحت کردم. نتیجه کار را به کارتنخوابها تقدیم میکنم، شاید که با این کار و در این
فصل سرد گرمای خفیفی بر قلبشان دمیده شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر