همه رو برق می‌گیره ...

تعداد هدفون خریدن واقعاً از دستم در رفته. این بار سیم هدفونم ویولتی رنگه. در مترو در حال گوش دادن به موزیک و محک زدن هدفون جدید متوجه مردی هم سن و سال خودم میشم که با فاصله یک قدم دورتر از من ایستاده. نگاهم از سبیل نیچهای مانندش بالا میره از بینی عقابی و چشم و ابروی کمی سفید شدهاش میگذره و بر کلاه چهگوارائیاش میشینه و مشغول استراحت میشه.
در این لحظه مرد خودشو چند سانت به من نزدیکتر میکنه. حالت چشم و فرم ابرو و نوع ایستادنش خبر از این میدادند که باید همجنس‏‏باز باشه و رنگ ویولتی هدفونم جذبش کرده.
برای اینکه نشونش بدم هر کی سبیل داره نمیتونه باباش باشه، ابروی راستمو درست مثل ملکمطیعی بالا انداختم و به چشماش خیره شدم. مانند خانمهائی که از این نوع «مردانگی» خوششون میآد چهرهاش از هم بازتر شد و چند سانت دیگه خودشو به من نزدیکتر کرد.
تیرم به خطا رفته و فرصت کم بود. چاره این بود که نشونش بدم یک پا از او زنترم و نزدیک‏تر شدن سانت به سانت قدماشو به جون میخرم و سریع عشوهای از نوع مرلین مونروئی تحویلش دادم. با دیدن این صحنه ناگهان سرشو به عقب انداخت، اخمی کرد و گفت "ایکپیری" و ملیحانه از من دور شد.
ــ ناتمام 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر