نقل قول و ضرب‌المثل‌هائی از آلن واتس.


تائو Tao <راه خویش> هر فرد و <راه خویش> جهان میباشد. زیرا تمام موجودات به یکدیگر بستگی دارند، آنها در هماهنگی با هم خواهند بود، اگر که مجبور نگردند با یک مفهوم انتزاعی، مصنوعی و خودسرانه خود را مطابق سازند و این هارمونی تسوــجان tzu-jan میباشد، از درون خویش و بدون اجبار خارجی.
***
راز زندگی یک مشکل نیست که بتوان حلش کرد، بلکه واقعیتیست که تجربه باید گردد.
***
اساس یین و یانگ yin-yang-Prinzip یک دوالیسم معمولی نمیباشد، بلکه دوگانگی آشکاریست که وحدت غیر آشکاری را بیان میدارد.
***
گرچه با یک دست بذر <من> میافشانیم اما با دست دیگر آن را با فشردن بر زمین نابود میسازیم. از یک نسل به نسلی دیگر <مزخرفات> بخورد فرزندانمان میدهیم و به آنها میآموزیم که ببینند <محلشان> کجا میباشد و چگونه باید آدم بعنوان یک <من> کوچک در میان بسیاری از دیگران با فروتنی مناسبی رفتار و چگونه فکر و احساس کند.
***
آئین بودا نه به جاودانگی روح باور دارد و نه تسلی در تصوری از زندگی بعد از مرگ میجوید. بلکه این واقعیت را در برابرت قرار میدهد که زندگانی فانیست. آدم باید رها کند، چون هیچ چیز برای نگاه داشتن وجود ندارد.
***
طبیعت به خود نمیبالد چونکه طبیعت است، آب هم در باره تکنیک جاری گشتن کنفرانس نمیدهد. اینهمه سخنان بیهوده صرف چیزهائی میشوند که به آنها بینیازند. یک تائوئیست در تائو مانند ماهی در آب زندگی میکند. اگر ما تلاش کنیم به ماهی بیاموزیم که آب از نظر فیزیکی از دو سوم هیدروژن و یک سوم اکسیژن تشکیل شده است از خنده روده بر میشود.
*** 
تو مایل به داشتن آرامش روحی، اما تلاش برای آرام ساختن آن مثل این میماند که بخواهی امواج را با یک اطو آرام سازی.
***
یک سیاهی آن چیزیست که قبل از به وجود آمدن زمین و آسمان کامل، ساکت و آرام بود؛ تنها و بدون تغییر ایستاده و بی خطر خود را حرکت میدهد. این سیاهی میتواند مادر تمام چیزها باشد، من نامش را نمیدانم و آن را تائو مینامم.
***
یک گربه تا وقتی که نشستن برایش خسته کننده نشده باشد مینشیند، اما وقتی خسته میگرد بلند میشود و میرود.
***
برای نهر کوهستانی که چشمهای از آن در کنار جاده میجوشد به مسافر تشنهای که در کنارش نیروی تازهای میگیرد خوشامد میگوید. اما نهر کوهستانی منتظر نمیماند ببیند که آیا قادر به فرو نشاندن عطش مسافر میباشد. او با حباب و پاشیدن آب برای خود در جریان است و مسافرین میتوانند در کنارش نیروی تازهای بگیرند.
***
در پشت تلاش تسلط یافتن بر روح خود نیاز محکم نگاه داشتن و محافظت خویش و عدم اعتماد و عشق نهان میباشد. هنگامیکه دانشآموز آن را درک کند به نزد معلم بازمیگردد و میگوید: مشکل من این است که نمیتوانم آرزوهایم را خاموش سازم، زیرا که تلاش برای انجام این کار خودش هم یک آرزوست. من نمیتوانم شعله خودخواهیم را فرو نشانم، زیرا وقتی از خودخواهی دست بکشم، این کار را از روی خودخواهی انجام خواهم داد.
***
در ذن Zen کسی را که اشراق یافته است با فرد لالی مقایسه میکنند که چیز شگفتانگیزی را در خواب دیده باشد. وقتی آدم خواب زیبائی میبیند مایل است آن را با کمال میل برای همه تعریف کند، و یک آدم لال قادر به این کار نمیباشد.
***
در فرهنگ ما به هر حال هر کس مدام هر موردی را یادداشت میکند و یادداشت کردن آنچه رخ میدهد بسیار مهم‌تر از تجربه کردن لحظه آن رویداد به حساب میآید.
***
هرچه آدم مطمئن‎‎تر و واضحتر آینده را ببیند، بیشتر هم میتواند بگوید که آن را پشت سر نهاده است. وقتی نتیجه یک بازی مشخص باشد، بعد ما اصلاً دیگر مایل به ادامه بازی نیستیم، بلکه شروع به بازی تازهای میکنیم.
***
هنر زندگی ... نه گذران آسوده زندگیست و نه پر از وحشت چسبیدن به گذشته ... هنر زندگی یعنی در هر لحظه کاملاً حساس باشی و آن لحظه را کاملاً نو و منحصر به فرد به حساب آوری. هنر زندگی گشودن آگاهی و آن را کاملاً پذیرنده نگاه داشتن است.
***
آنگونه که جهان ضمیر خودآگاه ما را تولید میکند، همانگونه نیز ضمیر خودآگاهمان از جهان برای به روی صحنه آمدن دعوت به عمل میآورد، و این شناخت بحث میان مادیگرایان و آرمانگرایان (یا ذهنیگرایان)، بین جبرگرایان و مبارزین راه آزادی اراده که یین و یانگ را در عقاید فلسفی نمایندگی میکنند به جریان میاندازد و به پایان میرساند.
***
همانگونه که میتوان هر نقطهای را بر سطح یک گوی بعنوان مرکز ثقل آن سطح در نظر گرفت، به همین ترتیب هم میتواند هر اندام بدن و هر موجودی در جهان هستی را بعنوان مرکز و زمامدار آن به حساب آورد.
***  
وقتی ما متوجه احساس خرسندی در خود میشویم و برای حفظ و نگهداریش هرچه مشتاقانهتر طرح میریزیم میبینیم که خیلی سریعتر ناپدید میگردد.
***
تار عنکبوت چند بعدی پر از شبنمی را تجسم کنید. هر شبنم شامل بازتاب بقیه شبنمهاست و در بازتاب هر شبنم همچنین بازتاب این بازتاب است ــ و به این نحو بی وقفه ادامه مییابد. این تصویریست از تجسم یک بودائی از جهان هستی.
***
ما برای تجربه کردن نیروانا Nirwana اصلاً احتیاجی به حذف خود از جهان نداریم، زیرا آنچه در دسترس است همان نیرواناست ــ در اینجا و اکنون.
***
بسیاری از مردم میگویند که از یک دین تکیهگاه عاطفی انتظار دارند. یک بودائی خواهد گفت که دین اصلاً ربطی با آن ندارد. تا زمانیکه آدم خود را به چیزی محکم نگاه میدارد دارای دین نمیباشد. فقط کسی که قادر است کاملاً رها کند، فقط کسی که برای تعادل روح و روانش محتاج هیچ ایده ثابتی نباشد دیندار واقعیست.
***
وقتی آدم از یک رودخانه توسط قایقی میگذرد و به آن سمت ساحل میرسد قایق را از آب بلند نمیکند تا آن را برای ادامه سفر به دوش گیرد. انسانهائی که به یک دین محکم میچسبند همیشه درون قایقند و به عقب و جلو میرانند.
***
هرکس که به خود خویش، به زندگی و تنفس و یا به روح و روانش محکم بچسبد خود را به خدا محکم نگاه داشته است. سپس همه چیز میمیرد و سنگ میگردد. اما کسی که بتواند رها سازد و نفس بیرون دهد، میتواند همچنین دوباره نفس به درون دهد و این نیرواناست.
***
شما که هستید؟ وقتی مردم از ما میپرسند ما که هستیم اغلب نوعی داستان تعریف میکنیم، این داستان با نام ما که پدر و مادرمان به ما دادهاند شروع میشود، بعد با مراکز آموزشیای که ما رفتهایم ادامه مییابد و به مؤفقیتهای شغلیمان منتهی میگردد. به این ترتیب یک زندگینامه کوچک شکل میگیرد. فرد بودائی میگوید: "داستانهای قدیمی را میتوانید فراموش کنید. شما آنها نیستید. من مایلم در این لحظه خود واقعیتان را مشاهده کنم."
***
اگر شما در زمانی یک بار نمرده باشید پس چگونه میخواهید تشخیص دهید که شما زندگی میکنید؟
***
مهمتر از هر چیز درک این موضوعست که اصلاً آیندهای وجود ندارد، و اینکه معنای حقیقی زندگی در این است که لحظات جاودانه اکنون را عمیقاً کنکاش کنیم.
***
ووــوای Wu-wei شیوه زندگی فردیست که از تائو پیروی میکند و در درجه اول بعنوان شکلی از هوش درک میگردد. بدین معنی که آدم اصول، سازه و تمایلات انسانی و طبیعی را آنقدر خوب میشناسد که در برخورد با آنها حداقل انرژی را مصرف میکند. این «ضمیر ناخودآگاه» هوش تمام ارگانیسم و بخصوص سیستم عصبی خرد ذاتیست. ووــوای رابطیست مابین این خرد و مسیر کمترین مقاومت در نزد هر چیزی که آدم انجام میدهد. اما این اجتناب از تلاش نمیباشد.
***
جستجوی برای یافتن فلسفه بودا بیهوده است، این فلسفه چیزی بجز زندگی در شکل روزمره واقعیاش نمیباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر