نقل قول و ضرب‌المثل‌هائی از کورت توخولسکی.


وقتی انسان احساس میکند که دیگر نمیتواند نشیمنگاهش را از روی زمین بلند کند پارسا و دانا میگردد؛ و بعد او از انگور ترش جهان صرفنظر میکند. این را در خود فرو رفتن گویند.
***
هنگام سخنرانی باید دیگران سکوت کنند ــ این فرصت توست. از آن سوءاستفاده کن.
***
مهربان باشید، زندگی به اندازه کافی سخت است!
***
وقتی آدم بخواهد در باره یک انسان درست قضاوت کند، باید همیشه از خود بپرسد: "آیا مایلی او را بعنوان مافوقت قبول کنی؟"
***
وقتی برای شخص زندهای بنای یادبود ساخته میشود، بنابراین مردم به هر دو با تمسخر مینگرند.
***
البته آلمانیها باروت را کشف نکردند، اما فلسفه باروت را.
***
وقتی فرد آلمانی به زمین میافتد، بعد از جا بلند نمیشود، بلکه نگاه میکند که چه کسی مسئول خسارت وارده است.
***
در آلمان کسیکه به کثافات اشاره میکند از کسانیکه کثیف میسازند خطرناکتر به حساب میآید.
***
در ازدواج معمولاً یکی از دو نفر ابله بودن را میپذیرد. فقط وقتی دو آدم ابله با هم ازدواج کنند ــ میتواند ازدواج مؤفقی گردد.
***
زبان انگلیسی یک زبان ساده اما سختیست. این زبان از تعداد زیادی لغات خارجی که اشتباه تلفظ میگردند تشکیل شده است.
***
تجربهها از طریق ارث بردن بدست نمیآیند، هر کس به تنهائی باید تجربه کند.
***
تجربه هیچ معنائی ندارد. آدم میتواند یک کار را 35 سال اشتباه انجام دهد.
***
هنگامیکه خدا در روز ششم به تمام چیزهائی که خلق کرده بود نگاه کرد، البته همه چیز خوب بود، اما فقط به این خاطر که خانواده هنوز وجود نداشت.
***
نویسنده انگلیسی گرهاردی Gerhardi روزی گفت: "وقتی زنی بگوید که او مانند بقیه زن‏ها می‏باشد ــ او زن متفاوتیست.
***
بدون زنها مؤفقیتی وجود ندارد.
***
زنان تراشه چوبند، در جعبه شیشهای زندگی.
***
دوستی ــ چیزی مثل وطن است.
***
آن ایدهآلی که مرد و یا زنی نخواهد برایش بجنگد میمیرد ــ  این قانون طبیعت است.
***
آنچه را که کلیسا نتواند مانع گردد مقدس میشمرد.
***
مزیت هوشمندی در این است که آدم میتواند خود را ابله جلوه دهد. برعکس آن سختتر است.
***
باید بر پرچم اکثر مردم نوشت: پس چه موقع واقعاً، اگر نه حالا؟
***
به اعتقاد من قانون اساسی تمام بودنها این است: زندگی اصلاً اینطور نیست. زندگی کاملاً طور دیگری‌ست.
***
زندگی انتخاب کردن است.
***
بیائید از زندگی تا لحظهای که آن را درک نمیکنیم لذت ببریم.
***
موجود زنده‎‎ای که به دیوار میکوبد، صدای تلویزیون خود را بلند میکند و اجازه واغ واغ کردن به سگش میدهد انسان است. گاهی هم آرام میگیرد، اما بعد او مرده است.
***
اقتصاد ملی یعنی وقتی مردم بخاطر نداشتن پول تعجب میکنند. این دلایل متعددی دارد، بهترینشان دلایل علمی دارد.
***
کسی که در ملاء عام گوی بولینگ رها میسازد، این را هم باید بپذیرد که امتیازاتش را بشمرند.
***
در آلمان با توجه به نامساعد بودن هوا انقلاب در موسیقی رخ داد.
***
طنزنویس یک ایدهآلیست رنجدیده است.
***
روزنامهنگار ماهر دارای یک اسلحه است: سر و صدای چیزی را در نیاوردن.
***
زبان اسلحهای است که باید آماده شلیک باشد.
***
آدم میتواندمردم را از نوع استفاده کردن آنها از واژه <من> بشناسد. بعضیها بهتر است که اصلاً از آن استفاده نکنند. خیلیها هم هرگز <من> نمیگویند، بلکه همیشه <من شخصاً>. همانطور که مشخص است، فردی که دارای شخصیت نیست بر داشتنش چنین زیاد تأکید میکند.
***
نزاع کنندگان باید بدانند که یکی کاملاً حق ندارد و آن دیگری کاملاً مقصر نمیباشد.
***
این سوءظن که ممکن است دیگری حق داشته باشد را مدارا نامند.
***
یک روز یک کشیش پیش نماینده بیمهای که در حال مرگ بود آورده میشود. نماینده بیمه در سراسر عمرش گوسفند خوبی برای کلیسا نبود. و چنین گزارش میشود: نماینده بیمه بی ایمان، همانگونه که زندگی کرده بود از دنیا میرود ــ اما کشیش با یک قرارداد بیمه به خانه بازمیگردد.
***
هیچ چیز زیباتر و هیچ چیز بیشتر از در تضاد آشکار با زمان خود بودن و <نه> را بلند فریاد کشیدن شخصیت را والا نمیسازد!
***
من همه آن کسانی را که حقیقت را میجویند باور میکنم بجز آنانکه آن را یافتهاند.
***
حیف که نمیشود شراب را ناز کرد.
***
هیچگاه از ابتدا آغاز نکن، بلکه همیشه سه کیلومتر قبل از آغاز!
***
هیچ کجا اتفاقات عجیبتری از جهان رخ نمیدهد.
***
یکنفر چوب خرد میکند، سی و سه نفر در اطراف بیکار ایستادهاند. آنها مرکزیت را تشکیل میدهند.
***
انسانها بجز غریزه تولید مثل و غذا خوردن و نوشیدن دو علاقه مفرط دیگر هم دارند: ایجاد سر و صدا و گوش ندادن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر