نقل قول و ضرب‌المثل‌هائی از پاسکال.


تمام خوشبختی مردم در این است که در نزد دیگران از احترام لذت ببرند.
***
این کافی نیست که یک سخنرانی زیبا باشد، باید همچنین مناسب با موضوع باشد، طوریکه نه چیزی زیاد گفته شود و نه چیزی از آن کاسته شود.
***
هنر سخنوری یعنی مطالب طوری گفته شوند که همه با کمال میل به آن گوش بسپارند.
***
سخنوری یک نقاشی فکر است و کسانی که بعد از نقاشی چیزی به آن میافزایند، بنابراین به جای کشیدن پرتره یک تابلو خلق میکنند.
***
سخنوری مدام خسته کننده است.
***
مهمترین نکته در زندگی انتخاب شغل است. تصادف در باره آن تصمیم میگیرد.
***
حرکت در طبیعت ماست، آرامش کامل مرگ است.
***
بهترین کتابها آنهائی هستند که هرکس بتواند بگوید که او خودش هم میتوانست آن را بنویسد.
***
تنوعی که نتواند خود را به یگانگی سازمان دهد سردرگمیست، وحدتی که نتواند خود را به تنوع شکل دهد استبداد است.
***
یک عقلانیت قلب وجود دارد که مغز آن را نمیشناسد. اما آدم آن را نزد هزاران چیز تجربه میکند.
***
اگر همه مردم میدانستند که دیگری چهها پشت سرش میگوید، بنابراین بر روی زمین چهار نفر دوست هم دیگر پیدا نمیگشت.
***
از مرگ ترسیدن به هنگام در امنیت بودن و نه وقتی که آدم در خطر است باید نشان از مرد بودن بدهد.
***
یک قطره عشق بیشتر از اقیانوسی از اراده و عقل میباشد.
***
عشق سن نمیشناسد.
***
چرا آدم به دنبال اکثریت میرود؟ به این دلیل که شاید اکثریت دارای شعور باشد؟ نه، چون اکثریت قویتر است.
***
انسان فقط یک نی است، از ضعیفترینها در طبیعت، اما او یک نی متفکر است. کائنات برای له کردن او احتیاج به مسلح کردن خود ندارد؛ یک بخار، یک قطره آب کافیست که او را بکشد. اما اگر کائنات او را خرد میکرد، بنابراین انسان فقط بسیار اصیلتر از کشنده خود میگشت، زیرا انسان به خوبی میداند که مردنیست و کدام مزیت را در برابر کائنات داراست. کائنات اما از آن هیچ چیز نمیداند. بنابراین تمام عزت ما در فکر کردن است. ما باید با تکیه بر فکر و نه با کمک گرفتن از زمان و مکانی که نمیتوانیم پرشان سازیم دوباره از جا برخیزیم. بنابراین برای خوب فکر کردن باید تلاش کنیم: این اساس اخلاق است.
*** 
چرا دانش و بزرگی من محدوداند، و چرا زندگیام فقط باید تا حدود صد سال و نه بیشتر تا هزار سال طول بکشد؟ طبیعت چه دلیلی داشته است که چنین زندگیای به من بدهد؟
***
عاقبت انسان به چه تبدیل خواهد گشت؟ آیا شبیه به خدا و یا شبیه به حیوانات میگردد؟ چه تفاوت وحشتناکی! ما به چه تبدیل خواهیم گشت؟
***
چه خیال واهیایست انسان! چه رسوائیای، چه هیولائی؛ چه هرج و مرجی، چه موجود متناقضی، چه معجزهای!
***
تمام نیتهای خیر مدتهاست که وجود دارند، ما فقط باید آنها را مورد استفاده قرار دهیم.
***
اگر میخواهی که مردم در بارهات خوب حرف بزنند، بنابراین خودت از آن چیزی نگو.
***
عیسی مسیح چیزهای بزرگ را خیلی ساده بیان کرده است و چنین به نظر میرسد که انگار او در بارهشان فکر نکرده باشد، و با این وجود او آنها را چنان خوانا میگوید که آدم میبیند که او در بارهشان اندیشیده. این شفافیت در رابطه با این سادگی قابل تحسین است.
***
من بر روی خدا شرطبندی میکنم. اگر که او وجود نداشته باشد، من هم بعد از مرگ نمیتوانم از آن مطلع گردم. اگر که وجود داشته باشد، بعد اما من بطور مطلوبی بخاطر بودنش در آنجا غافلگیر خواهم گشت.
***
آدم باید به هر حقیقتی این را اضافه کند که همینطور حقیقت مخالف را هم به یاد میآورد.
***
جهان دایرهایست که مرکزش همه جا و محیطش هیچ جاست.
***
خیلی بهتر است که در باره همه چیز مقداری بدانیم، تا اینکه همه چیز در باره یک چیز بدانیم.
***
زمان حال هرگز هدف ما نبوده است؛ گذشته و زمان حال وسیلههای ما هستند؛ آینده تنها هدف ما میباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر