سال 1399 سر حال نبود، سرش را به دستهایش تکیه داده و به فکر فرو رفته بود. هنوز یک روز از آمدن و شروع مأموریتش
نگذشته که به او اطلاع دادند مردم شایع کردهاند ویروس
کرونا را او قاچاقی با خود آورده است.
سال 1398 همین یک ماهِ پیش چند بار برایش پیغام فرستاده بود که: "از من
به تو نصیحت، ادعا کن که بیمار هستی و به مشاورِ خدا در سازمانِ <زمان برای
زمین> اطلاع بده که قادر به رفتن به مأموریت نیستی."
سال 1399 خیلی خوب میدانست که تمام ماجرا زیر سر سال 2020 است، اما چطور میتوانست
این را به مردم ثابت کند.
همانطور که غمگین و با سر به دست تکیه داده شده به زمین خیره شده و در
افکار خود شناور بود ناگهان کلاغ در برابرش ظاهر میشود و نامهای از سال 1400 به
او میدهد. در نامه آمده بود: "رفیق عزیز، میدانم که هنوز از راه نرسیده مشکلات خود را به تو نشان دادهاند! هیچ نگران نباش،
کم کم به این وضع عادت خواهی کرد. تنها توصیه من به تو این است: به مردم بگو گر صبر کنند ز
غوره حلوا خواهند ساخت. به آنها این مژده را بده که با فرا رسیدن سال 1400 تمام
مشکلاتشان به پایان خواهد رسید و آرزوهایشان تحقق خواهد یافت. و من
مطمئنم که مردم با شنیدن این حرف از دهان تو از این رو به آن رو میشوند و تو را روی سرشان میگذارند
و حلوا حلوا میکنند. صبرت زیاد رفیق عزیز، دیدار ما 363 روزِ دیگر."
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشتههای 2011 MAY و jun 2011 غلطگیری شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشتههای 2011 MAY و jun 2011 غلطگیری شد.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر