نامۀ سینِ شاکی.


شاید به این خاطر که هنوز زندهام و دارم از این راه دور از تو بخاطر بی وفائیت تشکر میکنم در حال تعجب کردن باشی!
امسال سال اسبه اما جریان آب هم دست کمی از چهار نعل تاختن اسب نداره، حتی گاهی هم چند اسبه میتازه! باری، بعد از اینکه منو تو آب انداختی و به امید خدا رها کردی خیلی تلاش کردم با دستهای بسته شنا کنم، نمیدونم تو اصلاً شنا کردن بلدی یا نه! با دستهای بسته شنا کردن اما عذاب آوره! بعد از مدتی تلاش بیهوده قبل از اینکه بیهوش بشم گفتم یا سال اسب خودت منو حفظ کن و خودمو سپردم به دست آب!
وقتی به هوش اومدم و چشممو باز کردم دیدم در مزرعهای در جنوب ژاپن هستم. کشاورزها با مهربونی به من نگاه میکردن و با این خیال که من بچه گندمم میگفتن: کوچولو چقدر خوشگلی تو! بابا و مامانت کجا هستن؟ و بعد در حالیکه آهسته به هم میگفتن: چقدر شبیه چینیهاست! معلوم نیست پدر و مادرش کجائین! رو سرم دست میکشیدند و منو میبوسیدند.
گرچه هنوز ازت دلخورم، اما با این حال خوشحالم که منو تو آب انداختی! سال اسب که برای من خیلی خوب شروع شد، بقول ژاپنیها: سال اسب برای تو هم خوب باشه.
سایونارا دوست بی‌وفا.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر