نقل قول و ضرب‌المثل‌هائی از لو بو وه.


همه موزیکها در قلب انسانها متولد میگردند.
***
فسادناپذیری یعنی منحرف نگشتن از آنچه انسان صحیح بودنش را به رسمیت شناخته است در قبال مزیتی بزرگ.
***
به دنبال هر پایانی دوباره یک آغاز است و به دنبال هر غایت یک بازگشت.
***
پاداشها اجازه ندارند با جانبداری داده شوند و مجازاتها با تنفر تعیین گردند.
***
فصاحتی که موافق با منطق نباشد، صداقتی که موافق با عقل نباشد، شجاعتی که موافق با عدالت نباشد، قانونی که صحیح اجرا نگردد، مانند مهاجر سرگردانیاند که سوار بر اسب سریعیست یا شبیه به یک دیوانه که شمشیر تیزی را نوسان میدهد.
***
میل در حواس زندگی میکند، شادی و غم اما در قلب قرار دارند.
***
قلب فقط وقتی قادر به شاد گشتن است که در هماهنگی و صلح باشد.
***
به درون خویش رفتن بالاترین است؛ آنکه از دیگران درخواست کند ژرفتر ایستاده است.
***
بدی کسانیکه اشتباه میکنند این است: آنها آن چیز را که نمیدانند فکر میکنند میدانند.
***
بیچارگی احمقها این است: آنها آنچه را که احمقانه نیست احمقانه میدانند.
***
بیچارگی کسانیکه درک نمیکنند این است که آنها خود را باهوش به حساب میآورند و به این خاطر دانش واقعی را مطمئناً درک نمیکنند.
***
اثر پیشاپیش شهرت میرود، کار پیشاپیش اثر و واژهها پیشاپیش کار. کسیکه نمیداند کارش را چگونه انجام دهد چطور قادر به گوش دادن به واژههاست؟
***
فرد شریف بدون اجبار عمل میکند. او به دیگران احترام میگذارد، در حالی که او به این خاطر ضرورتاً از طرف دیگران دوست داشته نمیشود. به دیگران احترام گذاشتن و دوست داشتن کار خود ما است و توسط دیگران دوست داشته شدن و مورد احترام قرار گرفتن کار دیگران. فرد شریف تحت هر شرایطی مراقب کار خویش است و نه کار دیگران. کسی که به خود متکیست همیشه حق را ملاقات میکند.
***
مرد شریف باید در جای تهی استراحت کند و در سکوت راه بپیماید و اجازه داشتن دانش خود را نداشته باشد، سپس او میتواند از تمام دانشهای روی زمین برای خود استفاده کند.
***
صلح از عدالت به بیرون میجهد.
***
آسمان یک فرصت را دو بار نمیدهد. زمان مدت درازی درنگ نمیکند، یک کارگر ماهر نیازی ندارد کارش را تکرار کند. همه چیز بستگی به لحظه مناسب دارد.
***
تیر سریع است، اما فقط مسافتی دو مایلی را پرواز میکند، زیرا توقف میکند. گام انسان آهسته است، اما او قادر است مسافت یک سفر صد روزه را برود، زیرا او از رفتن بازنمیایستد.
***
مرد خردمند در عمل آهسته به نظر میرسد و در عین حال اما سریع است، او مردد به نظر میآید و در عین حال تند است: زیرا او منتظر زمان مناسب میگردد.
***
از جنگهای یک انسان بهتر میشود متوجه خشم او گشت تا از کلماتش.
***
همه چیزهای موجود به این خاطر آنجا هستند تا آدم توسط استفاده از آنها برنده زندگی شود، نه اینکه توسط استفاده از زندگی آنها را به دست آورد.
***
امروزه کارمندان دولت در هنگام انجام وظیفه متساهل و بی‌نظم و در معاملاتِ پول حریصند. از نفوذ خود در نزد شاهزادگان برای بهرهجوئی شخصی استفاده میکنند و به عنوان رهبرِ مردم تنبل و بزدلند.
***
تسلط شخصیت و تسلط دولت باید بر اساس یک اصول باشد.
***
زمان حال در رابطه با زمان گذشته زمان آینده است، همانطور که زمان حال زمان آینده در رابطه با زمان گذشته است. از این رو کسیکه زمان حال را میشناسد میتواند زمان گذشته را هم بشناسد. کسیکه زمان گذشته را میشناسد قادر است زمان آینده را هم بشناسد.
***
دانشمندان بر روی زمین سرشار از سخنان هوشمندانه و کلمات تند و تیز میباشند. آنها همه چیز را اشتباه میکنند، زیرا آنها برای حقایق واقعی تلاش نمیکنند، بلکه کارشان تنها همدیگر را مقصر جلوه دادن و پیروز شدن است.
***
دلایلی که چرا باید به یک مرد نشان افتخار داد در درجه اول شخصیت اوست، در درجه دوم روش داد و ستدش و در درجه سوم تک تک اعمالش.
***
بالاترین شناخت شناخت را رد میکند، بالاترین عشق عشق را فراموش میکند. بالاترین فضیلت فضیلت نمیباشد.
***
امکان پیروزی را نباید در نزد دیگران جست، بلکه باید آن را در خود یافت.
***
موسیقی به هماهنگی بین آسمان و زمین متکیست، بر تطابق نور و کدری.
***
طبیعت بینیِ دوست داشتن رایحههاست؛ ممکن است آدم در احاطه تمام رایحههای خوش باشد اما وقتی قلب شاد نباشد نتواند آنها را بو کند.
***
طبیعت چشمِ دوست داشتن رنگهاست؛ اما وقتی قلب شاد نباشد ممکن است هر پنج رنگ در برابر چشمان باشد و آدم آنها را نبیند.
***
طبیعت دهانِ دوست داشتن طعمهای خوش است، اما وقتی قلب شاد نباشد ممکن است پنج نوع غذای خوش طعم در برابر کسی قرار داشته باشد و آدم آنها را نخورد.
***
طبیعت گوشِ دوست داشتن صداهاست، اما وقتی قلب شاد نباشد ممکن است تمام پنج صدا به نوا آیند و آدم آنها را نشنود.
***
ایمنی کوچکترها در امنیت بزرگترهاست و ایمنی بزرگترها در امنیت کوچکترها. کوچکها و بزرگها، بالائیها و پائینیها برای لذت بردن از شادی وابسته به همدیگرند.
***
اعمال به دنبال عقاید میآیند و عقاید به دنبال غرایز.
***
عللی که باعث درک میگردند برای آگاه گشتهها و ناآگاهان یکسان است. اما تفاوت این دو انسان در این میباشد که یکی از آنها آنچه را که دیگری قادر به درک است درک نمیکند.
***
ریشۀ قانون عقل است.
***
خردمندان همدیگر را میشناسند، بدون آنکه محتاج کلمات گردند، آنها بدون کلمات با هم صحبت میکنند.
***
جهان تغییر میکند و زمان عوض میشود، از این رو موقعش رسیده است که مقررات قانونی هم تغییر یابند.
***
کلمات فقط پوسته خارجی افکارند. این احمقانه است اگر آدم بخواهد فقط پوسته خارجی را ببیند و به این ترتیب افکار را نادیده انگارد.
***
آدم فقیر و آدم بی اهمیت با استفاده کامل از فرصت می‏توانند از بالادستیها و ثروتمندان برتری جویند و مردم کوچک و ضعیف قادر میگردند بزرگان و اقویا را اهلی سازند.
***
توسط بدن سایه حرکت میکند.
***
توسط عدالت صلح بر جهان بر قرار میگردد.
***
یک ماهی بسیار بزرگ که حتی قادر به قورت دادن یک کشتی باشد بر روی خشکی زورش به یک مورچه هم نمیرسد.
***
مرد زیرکی که فکر کند به حقیقت بزرگ دست یافته هنوز به آن نهایت نرسیده است.
***
یک حاکم دانا برای یافتن افراد صالح تمام زحمتها را به خود میدهد، سپس او برای نظم دادن به کسب و کار راحت است.
***
یک آدم دانا میداند که چگونه از انسانها بخاطر انسانیتشان قدردانی کند، یک آدم نیمه‌دانا از انسانها بخاطر اعمالشان قدردانی میکند و یک آدم نادان از آنها بخاطر هدایایشان.
***
آدم میتواند یک سنگ را خرد سازد اما نمیتواند سختی سنگ را از او بگیرد.
***
ابتدا پیروزی در درون دیوارهای خودت لازم است، سپس پیروزی در بیرون در میدان جنگ خود به خود انجام میگیرد.
***
در واقع چیزی در جهان وجود ندارد که رجحان نداشته باشد و چیزی که بی‌نقص نباشد.
***
با درآمدهای کم امید به پاداش فراوان داشتن تقلب است. برای شهرت و ثروت تلاش کردن بدون شایستگی حیلهگریست. یک انسان نجیب مسیر دروغ و حیلهگری را برنمیگزیند.
***
در آنچه یک فرد خردمند و یک انسان بی‌اهمیت را به عمل وامیدارد یک تفاوت وجود دارد. یک فرد بی‌اهمیت بخاطر پاداش و مجازات به عمل مجبور میگردد و یک فرد خردمند بخاطر وظیفه.
***
تمام گیاهان نمیتوانند زنده بمانند اما همه گیاهان میتوانند نابود شوند.
***
این در طبیعت انسان است که زندگی طولانی را دوست بدارد و از مرگ زودرس بترسد، امنیت را دوست بدارد و از خطر بترسد، افتخار را دوست بدارد و از شرم بترسد، آسایش را دوست بدارد و از سختی بترسد.
***
آب جاری فاسد نمیگردد، لولای در زنگ نمیزند؛ و این از حرکت میآید.
***
بدی افراد احمق این است که چیزهای معتبر را باور نمیکنند و چیزهای نامعتبر را باور دارند.
***
شناخت اساسی زندگی مهمترین وظیفه افراد خردمند است و شناخت اساسی مرگ حرف آخر خرد.
***
خوب عمل کردن سخت است و تقاضای چیزهای خوب کردن آسان.
***
اگر شخص خودش خوب باشد بنابراین خانواده هم خوب میشود؛ اگر خانواده خوب باشد بنابراین دولت هم خوب است، دولت خوب باشد بنابراین جهان هم خوب میگردد.
***
وقتی آدم صالح باشد بنابراین آرام میگردد. وقتی آدم آرام است بنابراین پاک و شفاف میگردد. وقتی آدم پاک و شفاف است بنابراین رها میگردد. وقتی آدم رها است دیگر احتیاج به انجام هیج کاری را ندارد و با این وجود چیزی انجام نگشته باقی نمیماند.
***
هرچه سختتر و خشنتر برای به دست آوردن چیزی تلاش کنی بیشتر از هدف فاصله میگیری.
***
هرچه موسیقی مستیآورتر باشد انسانها هم سودائیتر میگردند، کشور خطرناکتر میگردد و شاهزاده عمیقتر غرق میگردد.
***
معلم بودن شریفترین حرفه است؛ محصل بودن آدم را به باارزشترین بینش هدایت میکند. فایده رساندن به دیگران شریفترین شغل است، بجز آموزش دادن به دیگران فایده رساندن ممکن نمیباشد. باارزشترین شناخت آن شناختیست که شخصیت را کامل سازد، اما نمیتوان یک شخصیت را طور دیگری بجز آموزش دادن کامل ساخت.
***
شخصیت انسان را کامل میکند. آدم اما نمیتواند شخصیت خود را کامل کند مگر با آموختن.
***
فقط وقتی عقل مطابقت کند چیزی را به عهده میگیرد؛ فقط وقتی وظیفه مطابقت کند کاری انجام میدهد. این طرز رفتار یک کارمند متعهد است.
***
سرنوشت آن چیزیست که آنطور که میخواهد است، بدون اینکه آدم بتواند بگوید چرا. و آن چیزیست که هوشمندی و اقدامات متفکرانه بشری قادر به هیچ تغییری در آن نیست.
***
تا زمانی که قابلیت حکم میراند همه چیز اجازه تسلط بر خویش را میدهد.
***
دولتمردانی که حقیقت را درک میکنند این را ارزشمند به حساب میآورند که از راه نزدیک راه دور را بشناسند، از زمان حال دوران باستان را و از آنچه دیدهاند نادیدهها را.
***
برای تحکیم چیز کوچک باید ابتدا چیز بزرگتر تقویت گردد و برای تحکیم چیزهای بزرگ ابتدا چیزهای کوچکتر.
***
راه بی‌عملی یعنی غلبه بر طبیعت.
***
آنچه بیش از حد کامل است مطمئناً نقایص خود را هم دارد، آنچه به افراط کشیده میشود مطمئناً به ضد خود مبدل میگردد، آنچه پر است قطعاً کاهش خواهد یافت.
***
آنچه مدت درازی دوام آورد عاقبت خوب میگردد، کسی که مدت درازی پسانداز کند عاقبت بسیار میدهد.
***
آنچه مانند زمین غیرمنقول است اجازه متحرک ساختن خویش را نمیدهد. آنچه مانند آب متحرک است اجازه نمیدهد بیحرکتش سازند.
***
کسی که در به دست آوردن نگرش صحیح موفق میگردد در رساندن صدایش به گوش دیگران هم موفق خواهد گشت.
***
وقتی گوش با شنیدن صداها دیگر خوشحال نگردد، وقتی چشم دیگر با دیدن زیبائیها نتواند خوشحال شود و وقتی دهان از غذاهای خوش طعم لذت نبرد به این ترتیب ابنها همانند مرگ بدند.
***
وقتی ممنوعیتها زیاد باشند دیگر رعایت نمیگردند.
***
وقتی کارها بیش از حد زیاد باشند انجامشان ناممکن است.
***
وقتی فرامین بیش از حد شوند دیگر اطاعت نمیگردند.
***
وقتی آدم چیزی را که آرزو میکند بی‌اهمیت بداند و آنچه را که متنفر است با اهمیت، بعد باید آنچه را که آرزو میکند از کجا بیاید؟
***
اگر آدم نیروی حیات را روزانه تازه نکند و نیروهای مزاحم را دور نسازد بنابراین نمیتواند سالیان زندگیش را کامل گرداند.
***
وقتی آدم برای شکار جنگلی را میسوزاند، آدم میتواند حیوان هم شکار کند اما در سال بعد دیگر حیوانی آنجا نخواهد بود.
***
وقتی آدم برای ماهیگیری آب رودی را خالی کند البته ماهی هم میگیرد اما در سال بعد دیگر ماهیای آنجا نخواهد بود.
***
وقتی آدم بخواهد بداند که آیا چیزی صاف و راست است بنابراین از ترازو و شاقول استفاده میکند. وقتی بخواهد بداند که آیا چیزی گرد است یا مستطیل شکل بنابراین از پرگار و گونیا استفاده میکند. وقتی حاکمی بخواهد خود را بشناسد بنابراین به دولتمردان صادقی نیاز دارد.
***
وقتی آدم هدفی دارد و از ریشه آغاز کند بنابراین بعد از دو هفته به آن میرسد. اما وقتی آدم هدفی دارد و از نوک درخت شروع کند بنابراین بیهوده بخودش زحمت میدهد.
***
وقتی آدم چیزی را صحیح میداند باید آن را انجام دهد. و وقتی آدم آن را انجام دهد هیچ چیز بر روی زمین نمیتواند او را از آن بازدارد. وقتی آدم چیزی را ناصحیح میداند باید آن را کنار بگذارد. و وقتی آدم آن را کنار بگذارد هیچ چیز در جهان نمیتواند او را برای انجام دادنش مجبور سازد.
***
وقتی آدم چیزی را نمیداند بنابراین میتواند بپرسد؛ وقتی آدم نتواند کاری را انجام دهد بنابراین میتواند آن را بیاموزد.
***
وقتی آدم در بادی مساعد کسی را صدا کند به این دلیل اما صدایش بلندتر نخواهد گشت. و چشم بخاطر تماشا کردن از بلندی روشنتر نمیبیند. آدم فقط از نسبتها استفاده میکند.
***
وقتی آدم در سمت بالا آسمان را پژوهش میکند، در سمت پائین زمین را بررسی میکند و در سمت وسط قضاوت کردن طبیعت انسان را میداند، بنابراین دیگر نمیتواند در باره حق و ناحق، امکان و عدم امکان هیچ شکی باقی بماند.
***
وقتی آدم نتواند از سود کوچکی بگذرد بنابراین به سودهای بزرگ دست نمییابد.
***
وقتی آدم بتواند درست گوش کند بنابراین باید افراد وراج لال شوند.
***
وقتی آدم بتواند بنا به شرایط خود را نظم دهد موفق میگردد، اما آدم لجباز موفق نمیگردد.
***
وقتی آدم خودش را بررسی کند قادر به شناختن دیگران میگردد؛ زیرا در واقع دوران باستان و دوران مدرن یکیاند، همانطور که دیگر انسانها با خود آدم مشابهاند.
***
وقتی آدم از مردم بیشتر از آنچه برای یک انسان ممکن است درخواست نکند بنابراین مردم را آسان راضی میسازد. وقتی راضی ساختن انسانها آسان باشد بنابراین میتوان برنده آنها گشت.
***
بالاترین چیز وقتیست که آدم بداند نادان است.
***
وقتی آدم بداند که چه چیز مهم و چه چیز بی‌اهمیت است سپس آدم در صحبتهایش اشتباه نمیکند.
***
آدم اجازه ندارد پس از شنیدن کلمات آنها را بدون بررسی بگذارد. وقتی کلمات چندین بار تکرار شوند بنابراین سفید به سیاه و سیاه به سفید تبدیل میگردد.
***
فردی که میخواهد دیگری را شکست دهد باید ابتدا بر خود پیروز گردد؛ فردی که میخواهد دیگری را قضاوت کند باید ابتدا خود را قضاوت کند و کسی که میخواهد دیگران را بشناسد باید ابتدا خود را بشناسد.
***
کسی که راضی به زیان دیگران است دیگران نیز به زیانش راضیند.
***
با کسی که منفعت متمرکز نبودن بر سودخواهی را شناخته باشد میتوان عاقلانه صحبت کرد.
***
موفقیت و شکست برای فرد دارای حقیقت یکسان است.
***
وقتی چیزهائی را آرزو میکنی که به دست آوردنشان ممکن نیست، وقتی برای چیزهائی که نمیتوان با آنها خود را سیر ساخت تلاش میکنی، بنابراین بدان که از ریشه زندگی بسیار دور گشتهای.
***
موفقیت کسی که توسط دروغ به آن دست یافته دائمی نیست و پیروزیهایش به شکست مبدل میگردند.
***
کسیکه ایده عمل زیبائی در ذهن دارد به این خاطر که بقیه ایدهاش را میشناسند تشویق نمیگردد و به این خاطر که بقیه ایدهاش را نمیشناسند از آن دست برنخواهد داشت.
***
کسی که بخواهد غریقی را نجات دهد باید خود را تر سازد؛ کسیکه بخواهد یک فراری را دستگیر کند باید بدود.
***
کسی که به سمت شرق نگاه کند دیوار در غرب را نمیبیند، کسی که به سمت جنوب نگاه کند مناطق شمالی را نمیبیند، زیرا که افکارش در یک سمت خاص جریان دارد.
***
کسی که دیر میکارد و زود برداشت میکند و کسیکه زود میکارد و دیر برداشت میکند دانهاش اندک و زحمتش بیهوده است.
***
کسی که ارزش واقعی را نشناسد چیزهای مهم را بی‌اهمیت میپندارد و چیزهای بی‌اهمیت را مهم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر