تو برو خود را باش.

دیوانه سحری نخورده به من زنگ زده میگه: پیدا کردم، حیوانات به این خاطر در بعضی از کشورهای اسلامی محبوب دلها نیستند چون در ماه مبارک رمضان روزه نمیگیرند!
و چون روزه نمیگیرند و از حال گرسنه بیخبرند بنابراین آنکه قویتر است همیشه ضعفا را میدرد.
ماهی را که نگو و نپرس، حتی بعد از به تور افتادن و هنگام مرگ هم فریاد میزند: آب ... آب ... آب ...، چه برسد در ماه مبارک رمضان.
خوشا به حال درختان و گیاهان سرسبز بیابانهای عربستان که با گرفتن روزههای چندین ماهه و حتی چندین ساله مبدل به چوب خشک و خار و خس گشتند و سوزانده و نیست شدند!

هوا روشن شده بود، من روی کناره پنجره اتاق برای گنجشکها برنج پخته شده میریختم و در این حال به مرغان عشقم که غر غر میکردن میگفتم: "برای سحری کردنشونه، قول میدم که تا وقت افطار چیزی بهشون ندم!" آخه مرغان عشقم از گنجشکهائی که داخل اتاق میشن و قبل از خارج شدن یکی دو دور داخل اتاق میچرخن اصلاً خوششون نمیاد، بهتره بگم که ازشون حتی میترسن. اما هنوز نمیدونم که از رنگ گنجشکها بیشتر میترسن یا از نوک مستقیم تیزشون. یا شاید هم به این خاطر چونکه اصلاً نمیدونن خونه و زندگی این گنجشکها کجاست و خارج از این اتاق چه کار میکنن.

من به رفیق دیوانهام میگویم: دوست عزیز، لطفاً مرغهای عشقم را مستثنی کنید! اینها با دلشان فقط یک خدا میشناسند و با چشم و عقلشان هم فقط یک رسول که برای آب و دانه دادن به آنها فرستاده شده، و آن رسول من هستم، تنها فرستادهای که آنها از بدو تولد دیدهاند. و آنقدر به من ایمان دارند که حتی وقتی هر بار در این ماه سیگاری میکشم میگویند: روزهات قبول.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر