نگاهی خاص به هفت‌سین.

من و دوست صبورم
چند سالیست از سفرهُ رایجِ هفتسین خسته شدهام و از اینکه هر ساله این حرفِ <س> تلاش میکند سی و یک حرفِ دیگر را در چشمم بیاهمیت جلوه دهدْ واقعاً ناخشنودم. چرا باید حرفِ <ش> با وجودِ داشتنِ سه نقطه از <س> ارزشش کمتر باشد؟ حرفِ <چ> آنقدر زیباست که حتی در <چلچله> خود را دو بار نمایان میسازد! آیا برایِ چنین حرفی ارزشِ اندک قائل گشتن رواست؟ آیا حرفِ <ق> در <قصه، قاصدک و قانون> مهمتر از حرفِ <س> در <سنجد و سمنو و سرکه> نمیباشد؟ کدام عقلِ سلیمی وقتی قِر در کمر گیر میکند میتواند حرفِ <ق> را از واجباتِ هر روزه به شمار نیاورد؟ نه، من دلم اصلاً نمیخواهد امسال را با هفت <س> شروع کنم؛ نه اینکه با حرفِ <س> اختلاف داشته باشم، ابداً اینطور نیست، مثلاً اگر سرکه نباشد خیلی از مردم دیگر به سراغ کاهو نخواهند رفت، زیرا که آنها بجای سکنجبینْ کاهویشان را با فرو کردن در ظرفِ سرکه نوش جان میکنند، یا مگر ممکن است که کسی از سکه بدش بیاید؟! عده زیادی از مردمْ دیوانهُ سنجد هستند و اگر سنجد نباشد معلوم نیست که سراغِ چه باید بروند تا از خماریِ نبودنِ سنجد خود را رها سازند. سُنبل هم گل خوشبوئیستْ اما من شخصاً گل رُز و گل یاس را بیشتر از گل سُنبل دوست دارم، خُب، بنابراین وقتی گل یاس برایم خوش شکل و بو است پس چرا نباید با آن سالِ جدیدم را آغاز کنم؟ این هفت <س> که از صدها سالِ قبل خود را به طرزِ وحشتناک تغییرناپذیری بر ذهنِ میلیونها نفر حک کردهْ آیا لباسِ متحدالشکلِ مردمِ چین در سالیانِ اختناق و سرنیزه را به خاطر نمیآورد؟ سرکه، سماق، سنجد و سمنو چه مشکلی از مشکلاتِ بشر را تا حال حل کردهاند که بقیهُ حروف نتوانند توانا به انجام آن باشند؟! آیا خندهدار و حیف نیست که روزِ اولِ سال با چنین اقلامِ غیر قابل استفادهای شروع شود؟ مطمئناً اگر این اقلام با هر حرف دیگری هم شروع میگشتند باز چیزی به غیرضروری بودنشان افزوده نمیگشت. بله، میشود چنین پنداشت که این هفت جنس در نزدِ نیاکان ما در زمانِ خودش کاربردِ اساسی داشته و به این خاطر جایگاهِ به حقِ خود را قرنها بر رویِ سفرهُ هفتسین مردم حفظ کردهاند، کاش لااقل این سینها در طولِ سال به مردم فایدهای میرساندند؛ که اگر اینطور میبودْ دیگر جایِ اعتراض برای افرادی مانندِ من باقی نمی‎ماند. مثلاً اگر مردم میتوانستند با گذاشتنِ سکه بر رویِ سفرهُ هفتسینشانْ به افزوده گشتن دارائی خود در سالِ جدید مطمئن گردندْ بد نبود، اما مگر به چشم خود اطمینان نداریم و نمیبینیم که این سکه حامله نمیشود و در طولِ این قرنهایِ متمادی هم هرگز برای کسی بجز ملانصرالدین و تعدای از افرادِ زرنگِ حرفهای سکه نزائیده است. به راحتی میشود تصور کرد که خالقِ سفرهُ هفتسین باید وزیرِ کشاورزیِ زمانهُ خود یا زمیندار و باغداری بوده باشد که به این وسیله محصولاتش را تبلیغ و مردم را به کاشتنِ این اقلام تشویق میکرده است؛ اما امروز چطور؟ آیا مردم در حیاطِ خانههایشان درخت سیب دارند؟ آیا قلکشان از سکه پر است؟ آیا اصلاً کسی سمنو میخورد؟
از آنجا که معتقدم آداب و رسوم هم باید مانند افکار هر لحظه آمادهُ نو شدن باشندْ بنابراین امسال سفرهُ تحویل سال را با هفت حرفِ مختلف شکل دادم: برای اولین ظرفِ کوچکِ سفرهُ هفتسین <سنجد> را انتخاب کردم (دلیلِ انتخابِ سنجدْ تنبلی بیش از حد من است، آشنائیام با سنجد به زمانِ کودکی و شروع تنبیلم بازمیگردد و <همکشیدن> تنها خاصیتِ این میوهُ جادوئی برایم بوده و است، گرچه هنوز که هنوز است این خاصیت در من تأثیرش را به اثبات نرسانده و همان آدمِ تنبلی هستم که بودم، اما چون سخت خرافاتیامْ بنابراین بد ندیدم که امسال هم با کمک گرفتن از سنجدْ امیدم را برای زرنگ شدن و به حرکت افتادن از دست ندهم)، در ظرفِ دوم با احتیاط دو پسته قرار میدهم تا یادم نرود که نوعِ خندانِ پسته ارزشش بالاتر است ولی این پستهُ سربسته است که حکایتها در خود نهان دارد. داخلِ ظرفِ سوم یک اسکناس پنج یوروئی را که با تا کردن به شکل قلب درآوردهامْ قرار میدهم تا شاید مانندِ سکه نازا نگردد و برایم در این سالِ جدید هر روز اسکناسهایِ پنجاه و پانصد یوروئی به دنیا آورد. در ظرفِ چهارم چند تخم آفتابگردان میریزم تا با کاشتن آن خودکفا گردم و برای خوردنِ تخمه آفتابگردان و گذراندنِ ایام عمر به خوشیْ محتاجِ دیگران نشوم. در ظرفِ پنجم چند عدد تخمِ انگور قرار میدهم تا با کاشتن‎شان شراب و کِشمش در سال جدید یار و غمخوارم باشد. در ظرفِ ششم یک شاخه گلِ یاس قرار میدهم و درون ظرف هفتم مقداری سماق میریزم که اگر سنجد در این سالِ جدید باز هم بی اثر ماندْ لااقل مانندِ سالِ قبلْ سماق برای مکیدن داشته باشم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر