راه‌های شیرین‌تر ساختن عید!

هنوز بیست و شش دقیقه و چهل ثانیه از دومین صبح عید نگذشته بود که زیباترین عیدی زندگی نصیبم گشت و سومین نوهام چشم به جهان گشود.

دوست دیوانهام صبح زودِ روز اول عید آمد و مرا از خواب شیرین بیدار ساخت که مثلاً این روز برایم خجسته شود!
من به او میگویم: "مگه فراموش کردی که شب قبل اینجا بودی و به همدیگه تبریک گفتیم و ماچ و بوسه کردیم!؟"
اما او انگار که حرفم را نشنیده باشد میگوید: "چای بریز که میخوام برات خواب دیشبمو تعریف کنم." اما قبل از آنکه به من اجازه دهد بفهمم جریان از چه قرار است خوابش را تعریف میکند.
و چون من به او قول دادم خوابش را در چند بخش در اینجا در معرض دید قرار دهم بنابراین کمی در داستانش دست میبرم تا بهتر قابل درک شود:

"دیشب خواب دیدم خدا خودشو به شکل تو در آورده و صدام میکنه <بلند شو، بلند شو!>.
من که با کشیدن اون سیگار جادوئی برای تهیه آتشِ زیر خاکسترِ چهارشنبهسوری و اون شراب سرخی که با هم زمان آغاز بهار نوشیدیم بیدار شدن از خواب برام ممکن نبود به خدا گفتم: <من نمیتونم از خواب بیدار بشم، هرچی میخوای بگی تو خواب بگو!>
خدا هم بیشتر اصرار نکرد و اینطور ادامه داد: مردمی میگویند عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد! من اما میگویم عید تو هر روز است و در آن لحظهای که مردمِ وطنت از قانونگذاران خود مصممانه بخواهند و آنان را موظف سازند قانونی به این مضمون از مجلس بگذرانند: <طبق یکی از اصولِ! قانون اساسی کشور، برای هر فرد ایرانی از ابتدای به دنیا آمدن تا لحظۀ مرگ مبلغ معینی (قانون آن را مشخص می‌سازد) که یک انسان برای زندگی (حق داشتن مسکن، تحصیل و خدمات پزشکی رایگان از بدیهیات باید گردد) به آن نیاز دارد تضمین می‌گردد>. آری در چنین روزی عیدت که باید هر روزه باشد شیرینتر میگردد.
هر ایرانی باید با اطمینان به آینده خود بتواند با خیالی آرام وقت طلائیش را به خلق آنچه نیاز او و مردم مملکتش است بگذراند؛ باید رایگان تحصیل کند و وسائل کشف کردن برایش مهیا گردد، بخواند و برقصد. این آرزوی خامی نیست و در بعضی از جوامع در حال انجام شدن است، این چیزیست که باید در همهُ جوامع چه دیر و چه زود انجام گیرد، و چه بهتر که هرچه زودتر این امرِ خوش در وطنت روی دهد تا جوانِ باهوش این مرز و بوم خلاقیتهایش را به نمایش بگذارد و مایه افتخار خود و خانواده و مردم وطنش گردد. جوان تنها در چنین موقعیتی معنی صحیح تحصیل علم و کار کردن را درمیابد، و سپس میتواند با ایده و خلاقیتش بر سرمایه خود و مملکت بیفزاید و با بالا بردن ارزش پول کشورش آن را قابل رقابت با سایر پولهای دنیا سازد. شاید بعضی این را خوشخیالی بنامند، اما به نظر من آن حزبی برنده آرای مردم خواهد گشت که این خواستههای برحق مردم در رأس برنامهاش باشد."

من چای ریخته بودم، و او هنگام تعریف کردنِ خوابش یک سیگار جادوئی هم ساخته بود.
دوست دیوانهام چند جرعه چای مینوشد، چند پک عمیق به سیگاری جادوئی میزند، و در حال دادن آن به دستم میگوید: "خوب حالا برام تعبیرش کن!"
من هم مانند او چند پک اما نه عمیق به سیگاری شبیه به گرز رستم میزنم و میپرسم: "آیا چنین حزبی در ایران وجود داره که اولین عملکردش پس از انتخاب شدن به اجرا گذاردن این چیزهائی باشه که خدا به تو در خواب گفته؟"
دوست دیوانهام لحظه کوتاهی فکر می‌کند، سیگار جادوئی را از دستم میگیرد، بلند میشود، نگاه مشکوکی به من میاندازد و در حال رفتن میگوید: "باید تحقیق کنم!"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر