دغلباز.

مردی مؤمن پس از افتادن از تخت و ضربه خوردن به سرش چشمش چپ شده بود و از آن پس به حضرت عباس قسم میخورد که خدا دو تاست.
***
شعبدهباز ماهری ادعا میکرد قادر است فقط با شش نقطه سپس را در سه سوت به شپش مبدل سازد.
***
مردی پیر شده بود، بنابراین تصور میکرد دانا شده است و همه چیز را درست میداند و هرچه میگوید صحیح است و با چرندگوئی وقتش را با رضایت میگذراند!
***
آدم پیر خرفت خودخواه همان کودک تنبل نادانیست که تا هنگام پیری فقط جمعهها به مدرسه رفته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر