من و تنبلی.

تنبلی گاهی اوقات برای چشمانم خواب به ارمغان می‌آورد و گاهی برای بی‌حرک ساختن اعضای بدنم مانع بر پا می‌سازد.
تنبلی اما زمانی فاجعه به بار می‌آورد که خود را به مغز برساند، در این وقت باید برای گذشته، حال و آینده فاتحه خواند و اشگ حسرت جاری ساخت. من هم می‌خواستم در حال نوشتن این چند خط مانند سیل اشگ حسرت از چشمانم جاری سازم، اما به علت تنبلی بیش از حد آن را به بعد از پایان این نوشته موکول کردم.

تِک تِک ساعت چه گوید گوش دار
گویدت بیدار باش ای هوشیار

از تن‌آسایی و بیکاری بترس
هم مشو یک ثانیه غافل ز درس

عقربک آهسته پندت می‌دهد
پند شیرین‌تر ز قندت می‌دهد

گویدت جانا گذشته در گذشت
هیچ عاقل به گذشته دل نبست

همچو من پر طاقت و ورزنده باش
روز تا شب در غم آینده باش

تنبلی آرد به چشمان تو خواب
می‌شود آینده‌ات یک سر خراب

زندگی پیوسته با آینده است
هرکه را آینده باشد زنده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر