اشپل.

عید نزدیک شده و ماهی خیالم باز به عنوان نماینده ماهیها از آن سر اقیانوس شنا کنان خود را به اتاقم رسانده است تا از من به اصطلاح دادخواهی کند!

دیروقت شب گرسنهام شده بود، بجز یک تخم مرغ و اندکی برنج که از دو روز پیش باقی مانده و من برای مرغان عشقم کنار گذارده بودم چیزی برای خوردن نداشتم.
پس از درست کردن نیمرو وقتی به سراغ برنج سرد میروم تا آن را هم برای گرم کردن در ماهیتابه بریزم ناگهان رگه رشتیم از خواب برمیخیزد، خوابآلود اما به زبان فارسی به من میگوید: "جای اشپل شور خالیست تا با این برنج سرد بزنی تو رگ!"

ماهی وقتی ظاهر گشت که من در حال خوردن برنج و نیمرو بودم. من بلافاصله با دیدن او برای اینکه غذایم سرد نشود میگویم: "شما همیشه اواخر سال میآئید پیش من و شکایت میکنید، آیا بهتر نیست این بار بروید و شکایت خود را در سازمان حمایت از حیوانات مطرح کنید تا به آن رسیدگی کنند؟" اما او به جای رفتن پوزخندی زد و گفت: "پدرم سازمان حمایت از حیوانات چه کشکیه! مگر اصلاً در مجلس حرفی از حیوانات به میان میآید که بخواهند برای حمایتش قانونی تصویب کنند، حیف که انسانها زبان ما را نمیفهمند وگرنه خودم یک پا وکیلم!"
قاشقم را از برنج و تکهای از زرده تخم مرغ پر میکنم و میگویم: "خب، این بار چه شکایتی داری؟"
"چه شکایتی!؟ ... چه شکایتی میتونم داشته باشم؟! مگه هر بار شکایتم رو به عرض جنابعالی رسوندم سودی داشت؟"
من در حال نزدیک کردن قاشق به دهانم میگویم: "دوست عزیز، من که قانونگذار نیستم تا با شکایت کردن شما قانونی تصویب کنم که براتون سود داشته باشه! مگه من چه گناهی کردم که زبون شما را میفهمم؟"
"آره پدرم میدونم، چند بار تا حالا گفتی که کاری از دست تو ساخته نیست، اما من این بار برای شکایت کردن نیامدهام، بلکه آمدهام یک پیشنهاد بدهم! یک پیشنهاد که با قبول آن هم خدا راضی میشود و هم ما را سپاسگزار شما انسانها خواهد ساخت. ببین پدر من، شما انسانها هم گاهی تخمتان را برای خوردن به همدیگر تعارف میکنید، یا حتی به زور به خورد هم میدهید، اما هیچگاه نشده که بعد از خوردن تخم یک انسان هوس کنید او را بکشید تا زبان و پاچه و مغزش را هم بخورید و از گوشت باسنش آبگوشت بپزید. درسته؟"
من قاشقم را دوباره روی بشقابم قرار میدهم و به حرف ماهی کمی فکر میکنم. اما متوجه نمیشوم که منظورش چیست. او ادامه میدهد: "پیشنهاد ما این است که به جای کشتن و خوردن ما فقط تخم ما را بخورید. هم خیلی خوشمزه است و هم مقوی، و هر موقع هم اراده کنید میتونید خیلی ساده با اندکی فشار تخصصی به شکممان هرچه تخم داریم بیرون بکشید، اما خواهش ما این است که برای منقرض نشدن نسل ماهی در خوردن تخم ما زیادهروی نکنید. اگر این پیشنهاد را بپذیرید ما هم قول میدیم تمام تلاش خود را بکنیم که تخممون را مرغوبتر از تخم ماهی خاویار کنیم تا سود اقتصادی هم براتون داشته باشه!"

و من در حال جویدن غذا به این میاندیشیدم که اگر ما انسانها فقط تخم مرغها را بخوریم و آنها را زنده بگذاریم، آنها برای سپاسگزاری گذشته از تخم دو زرده شاید هم گاهی تخم طلائی برایمان بگذارند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر