صلاح مملکت خویش خسروان دانند
تا زمانی که ندانیم کدام ضربالمثل کاربرد خود را در زمانۀ ما از دست داده یا
هنوز اثرش پابرجاستْ نخواهیم توانست هرگز گام از گام به جلو برداریم. برای مثال اگر
این ضربالمثلِ "صلاح مملکت خویش خسروان دانند" هنوز هم در ضمیر ناخودآگاهمان
در جنبش باشد و ما آن را گاه و بیگاه بر زبان رانیمْ بنابراین میتواند احتمالاً بدان
معنا باشد که ما هنوز باورمندیم که یک کشور میتواند بسانِ خانه یا کاخْ به راحتی متعلق
به یک شخصْ یعنی پادشاه باشد! و با کمی دقت در سیر تاریخیِ وطنمان درمیابیم که این
بینش خواهی نخواهی مردم را ناچار میسازد تا خود را رعایای این فرد به حساب آورند!
شاید اگر از آندسته مردمی که آثار چنین افکاری هنوز در ضمیر ناخودآگاهشان باقیست
پرسیده شود که آیا خود را رعیت و فردِ مورد نظرْ یعنی پادشاه را صاحب مملکت میدانندْ
فوری پاسخ دهند: "خیر، ابداً! مملکت به تک تک افرادِ کشور تعلق دارد و نه فقط
به یک نفر!" اما با این حال همین مردم در مواقعی با به کار بردن این ضربالمثل
که از دوران دور به ما رسیده است نشان میدهند که لایروبی جدیای در مغز خود انجام
نداده و مانند یک روبات هنوز هم درجا گام برمیدارند.
"اول چاه را بکن و بعد مناره را
بدزد" هم یکی دیگر از آن ضربالمثلهای عجیب است که باید در دورهای سروده شده
باشد که دیگر دزدیِ وسائلِ کوچک از قبیل نان و قابلمه و قالیچه دمُده گشته بود و دزدهایِ
پولدارتر برای نگهداری از اموالِ بزرگِ دزدیده شدۀ خود از قبیل گاری با گاوش و کالسکه
با اسبشْ انبارهای بزرگ میساختند و با این کار به دزدانِ ناشیای که بیهوده به کاهدان
میزدند هشدار میدادند!
ضربالمثلِ "صد رحمت به دزد سر گردنه" را احتمالاً زمانی سرودهاند
که عملِ دزدی و غارت از سرِ گردنهها به درون دهات و شهرها نفوذ کرده و هشدار به مردمی
بوده که هنوز هم میپنداشتند دزد یعنی آدمی گرسنه که محتاج نانِ شب است.
ضربالمثلِ "دزد باش مرد باش" را حتماً دزدی سروده است که هنگام تقسیم
اموالِ دزدی به او سهم کمتری دادهاند. و ضربالمثلِ "دزدی که از دزد بدزدد شاهدزد
است" را بطور یقین همان سرایندۀ "دزد باش مرد باش" سروده است. او وقتی
مطمئن میشود که رفقای دزدش عادل نیستند پی به این حقیقت میبرد که حق گرفتنیست و وقتی
برای اجرای عدالت شروع به دزدیدن از رفقایِ خود میکند این ضربالمثل را میسراید.
و ضربالمثلِ "شریک دزد و رفیق قائله" را باید دزدِ دوراندیشی سروده
باشد که برای پیشرفتِ شغلیاش از فروش مالِ دزدی به دولت مالیات پرداخت میکرده!
از ما گفتن بود، البته صلاح مملکت خویش خسروان دانند!
آدم کله پوکِ مستبد
آدم کله پوکِ مستبد فردیست که میپندارد چون جهانبینیاش، طرز تفکر، دیدگاه
فلسفی، متُد روانشناسی و جامعهشناسیاش دست به دست هم داده و از او انسانی موفق و
خوشبخت به بار آورده استْ بنابراین دیگران هم فقط زمانی میتوانند موفق و خوشبخت باشند
که دارای تمامیِ خصوصیاتِ وی گردند!
این آدم کله پوکِ مستبد
هنوز نمیداند که سیستم مغز انسانها با هم متفاوتند و نگاه انسانها به جهان و هرچه
در اوست مانند اثر انگشتانشان یکی نمیباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر