
ماجرای حاجی آقا
خوب میدانم که پنهانی گوش دادن به سخنان دیگران کار شایستهای نمیباشد، اما
گفتگوی کوتاه زیر را باید ناخواسته با دو گوش خود در تاکسی میشنیدم و همزمان جلوی
خندۀ خود را هم میگرفتم. این شما و این هم ماجرای حاجی آقا:
مسافر تاکسی: "خلاصه نتونستم جلوی دهنمو نگهدارم، و در حالیکه به پیرمرد
زل زده بودم پرسیدم: "حاجی! خیلی به سر و وضعت رسیدی! خیر باشه! چه خبره؟!"
اما پیرمرد بجای جواب دادن به سؤالم در حالِ مرتب کردن یقه کتش تلفن همراهشو
داد به من و هیجانزده گفت: "فعلاً یکی دو تا عکسِ هنری ازم بنداز ببینم سر و وضعم
چطوره!"
من بعد از گرفتن چند عکس هنری! تلفن همراهشو بهش برگردوندم و گفتم: "حاجی
تو که تا همین چند سال پیش نه به رادیو گوش میدادی و نه تلویزیون تماشا میکردی و
پدر خدابیامرزت عکس انداختن رو حروم میدونست و پدربزرگت هم نقاشی و مجسمهسازی رو
از گناههان کبیره به حساب میآورد، چی شده که ..."
پیرمرد در حالیکه عکساشو تماشا و ارزیابی میکرد حرفمو دوباره قطع میکنه و
میگه: "چه شبی بشه امشب! قراره تو مهمونیِ امشب تمام حاضرین با من سلفی بگیرن!"
من از اینکه پیرمرد تو این سن و سال هنوز هم به سر وضع و شکل و شمایلش اینطور
اهمیت میده تعجب کردم و پرسیدم: "شیطون، نکنه دوباره قصد ازدواج به سرت افتاده؟!"
پیرمرد در حالیکه خوش خوشانش شده بود اول یک دل سیر با صدای بلند خندید و بعد
گفت: "درست حدس زدی دوست عزیز، اما امشب قراره ختنهَم کنن! چون پدر عروس معتقده
که دامادِ ختنه نشده مایۀ دردسره!"
***
دیوانۀ عاقل
آوردهاند که روزی بهلول برای یکی از دوستان صمیمیاش چنین تعریف کرد:
"تقریباً تمام کسانی که متدین
هستند و من با آنها صحبت کردهام معتقدند که خداوند بخشنده است و مهربان؟
گرچه من مدتهاست به خدائی که ادیانِ موجود برایم به تصویر کشیدهاند معتقد
نیستم، با این وجود از اینکه دوستانم به خدائی باور دارند که بخشنده و مهربان است بسیار
خوشحالم. آنها حتی معتقدند که اگر انسان تا آخر عمر هم گناه کند باز خدا بخاطر مهربان
و رحیم بودنش او را خواهد بخشید! اما پرسش من این است: پس چرا خدا یک کارخانۀ آدم سوزی
به نام جهنم به راه انداخته است؟ نکند خدای نکرده خدا بعضی از انسانها را برتر از
بقیه به شمار میآورد و میانشان تبعیض قائل است؟
من برای دوستانم بخاطر اعتقادشان به خدای بخشنده و مهربان احترام قائلم، اما
فقط تا زمانیکه تلاش نکنند که من را هم همعقیده خود سازند. زیرا برای من پذیرش هر عقیدهای
بدون اطمینان از درستی و منطقی بودنش غیرممکن است و چون تا حال نتوانستهام پاسخ قانع
کنندهای از این دوستان در ارتباط با پرسشهایم بدست آورم، بنابراین متقاعد ساختنم
بخصوص در مورد چگونگی پیدایش جهان و انسان کار آسانی نمیباشد.
***
بوسه
بوسه مگر چیست فشار دو لب
این که گنه نیست چه روز و چه شب.
گناه چیست و گنهکار کیست؟ آیا استفاده از کلمۀ گناه درست است یا کلمۀ جرم؟
"گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر
زدند گردن مسگری!"
با نگاهی به این ضرب المثل میتوان احتمالاً به این موضوع پی برد که گناه کلمهای
از مُد افتاده است که هنوز هم متأسفانه گاهی از آن بجای کلمۀ امروزیِ جرم استفاده میکنند.
و به این ترتیب هر کس میتواند عملی را به گمانِ خود گناه تعبیر کرده و گناهکار را
حتی سنگسار کند یا شلاق بزند! اما جرم و میزان مجازات را فقط قانون معین میکند و نه
هر فرد بطرز دلخواهِ خویش.
بوسیدن در قانونِ هیچ کشوری جرم محسوب نمیگردد، اما هنوز هم عدهای از مردم
عمل بوسیدن را گناه به حساب میآورند و حق چنین افرادِ گنهکاری را کف دستشان میگذارند!
***
این رفیق دیوانۀ من گاهی وقتی کِیفش کوک است حرفهای بانمکی میزند. او امروز
بعد از مدتها به دیدارم آمد، نشست، ابتدا چای نوشید و سپس سیگار جادوئیش را روشن کرد.
پس از چند پُکِ جانانه و رفتن به عالم هپروت رو کرد به من و گفت: "سعید، واقعاً
که مسخرهشو درآوردی! مرد حسابی از من خجالت نمیکشی لااقل از این بَتمَنِ بیچارۀ تک
و تنها مونده خجالت بکش. این بدبخت بجای اینکه از حرف زدنِ تو تنهائیشو بدست فراموشی
بسپاره و بتونه مرگ خواهرشو فراموش کنهْ باید مدام بخودش فشار بیاره تا بتونه بفهمه
که تو داری چی میگی! فک و فامیل، آشناها و مردم کوچه و بازار هم یک طرف! اونا چه گناهی
کردن! تو وقتی 32 دو تا دندون تو دهنت بود وقتی با اون صدایِ ضعیفت صحبت میکردی فقط
ده درصد از حرفهات قابل فهم بود! حالا که چهار/پنج تا دندون بیشتر تو دهنت نیستْ آدم
نمیفهمه داری تلاش میکنی سوت بزنی یا میخوای تُف کنی و یا فریاد بکشی! خوب مرد حسابی
چرا نمیری پیش پزشک تا برات دندون بکاره؟!"
من به اندازه کافی در ذهنم پاسخ برای پرسش او داشتم، اما به دلیل چند پکی که
به سیگار جادوئی او زده بودم مردد بودم که آیا پاسخهایم میتوانند برایش قانع کننده
باشند یا خیر. و من بعد از مکثی که نمیدانم چه مدت طول کشید خیلی کوتاه پاسخ دادم:
"بخاطر همبستگی با مردمِ سالخوردهای که در نقاط دیگر جهان از خدماتِ بیمه اجتماعی
بیبهرهاند!"
در این وقت بَتمَن بلند میگوید: "زرشک، داره بازم دروغ میگه، فقط بخاطر
تنبلیشه و نه هیچ چیز دیگه!"