سرقت از خانه شلهمیل.

این داستان در زمان غمانگیز ده سال پیش رخ داده است.
دوست من، آقای شلهمیل* در واقع در برابر سرقت بیمه بود، اما با این وجود مانند بعضی از کسان دیگر در آن روزها قربانی دزدان قوی هیکل شده بود. و او این حادثه را همانطور که در اینجا آورده میشود خودش برایم تعریف کرد:
من پس از کشف این داستان ناخوشایند به کمیساریای منطقه برای شکایت رفتم. چون برای تماس تلفنی موفق نشده و خط ارتباطی به دست نیاورده بودم بنابراین مجبور شدم شخصاً به آنجا بروم.
کمیسر یک دسته پرونده در مقابل خود داشت، در آن ورق میزد و بداخلاق بود. وقتی من خود را معرفی کردم او خشک گفت: پس این شخص شمائید! من اینجا تصادفاً، ــ واقعاً کاملاً تصادفی پرونده شخصی شما را بر روی میز دارم، ــ اما این فعلاً مهم نیست. خب، شما چه درخواستی دارید؟
ــ دیشب دزد به خانهام آمده است. دزدها چیزهای زیادی را ربودهاند، یک جعبه نقرهای، پالتوی خزم را، یک گرامافون و انواع لوازم دیگر.
کمیسر میگوید خیلی قابل تأسف است! و چرا این را شب گذشته گزارش نکردید؟
ــ من خیلی دیر به خانه برگشتم، ابتدا ساعت سه صبح؛ و اتصال تلفن شبانه کار نمیکرد.
حالا امیدوارم اظهارات شفاهی شما بهتر کار کند. آیا فهرست سارقین را همراه آوردهاید؟
ــ منظورتان چیست؟
خدایا، آیا شما دیر درک میکنید؟ من مایلم از شما بشنوم که دزدها چند نفر بودند، آنها چه نامیده میشوند و کجا زندگی میکنند.
ــ اما، آقای کمیسر، این را شما باید کشف کنید.
من؟ شما وضعیت را بد قضاوت میکنید. وظیفه من این است که تبهکاران را با توجه به اطلاعات کافیای که بتواند منجر به دستگیری شود بازداشت کنم. به دست آوردن این اطلاعات کار خودتان بود. آقای محترم، دزد به خانه شما دستبرد زده است و نه به خانه من! آیا حداقل میدانید که سرقت در چه ساعتی اتفاق افتاده است؟
ــ حدس میزنم بین ده و یازده شب.
و شما در چه ساعتی خانه را ترک کردید؟
کمی بعد از نه و نیم شب.
آیا در این ساعت بر روی پلهها متوجه چهرههای مشکوک شدید؟
ــ نه، من هیچ انسانی ندیدم. اگر کسی آنجا بود من قطعاً متوجه می‎شدم، چون پلکان توسط چراغ روشن بود.
و بعد شما کجا رفتید؟
ــ به یک مهمانی کوچک نزد آشنایان.
چند نفر در مهمانی شرکت داشتند؟
ــ اما این ربطی به موضوع ندارد.
این به موضوع بسیار ربط دارد و حتی برایم بسیار هم مهم است. و من به شما هشدار میدهم که فقط حقیقت را بگوئید، زیرا اینجا یک پروتکل نوشته میشود. خب، مهمان‎ها چند نفر بودند؟
ــ فکر کنم حدود شصت نفر.
و شما این را یک مهمانی کوچک مینامید؟
ــ آه، ما فقط کمی موسیقی شنیدیم.
فقط موسیقی؟ آیا نرقصیدید؟
البته که رقصیدیم، اما بسیار کم.
بنابراین کمتر از آنچه در خانه خود میرقصید، وقتی مهمانی میگیرید؟
ــ به مراتب کمتر، ــ ــ نه، بیشتر ــ ــ اَه من دارم اینجا چه میگویم، در خانه من هرگز کسی نمیرقصد.
شما اما توضیح دادید که یک گرامافون از شما سرقت شده است. بنابراین این فرضیه منطقی است که شما هم در خانهتان چنین مهمانیهائی برگزار میکنید؟
ــ آقای کمیسر، من به شما اطمینان میدهم ...
بیهوده اطمینان ندهید، بلکه به این فکر کنید که شما اینجا تحت سوگند گواهی میدهید!
ــ اما آقای کمیسر، من فقط اینجا آمدهام تا یک سرقت را اطلاع دهم.
به همین خاطر هم حاشیهرویهای شما بیشتر سزاوار سرزنشاند. یک بار دیگر سؤال می‌کنم، گرامافون کجا قرار داشت؟
ــ بر روی میز.
دیگر چه چیزهائی بر روی میز قرار داشت؟
ــ مقداری وسائل برنزی و یک جاسیگاری بزرگ مسی که آن را هم بردند.
و پالتوی خز به سرقت رفته کجا قرار داشت؟
ــ در راهرو، البته.
این اصلاً طبیعی نیست، پس چرا آن را هنگام خروج از خانه بر تن نکردید؟
ــ آه، من بسیار گرمم بود؛ خدمتکارم خانه را بیش از حد گرم ساخته بود ...
از چه زمان این خدمتکار پیش شما کار میکند؟
ــ از هشت یا نه روز پیش.
و آنطور که من در این پرونده میبینم شما هنوز این را به پلیس گزارش نکردهاید. خب، حالا باید به پایان برسیم، هوم، هوم! بله! من نمیتوانم از شما پنهان کنم که این قضیه برای شما خوب پیش نمیرود.
ــ منظورتان این است که، شناسائی سارقان سخت خواهد گشت؟
آقای محترم، شما دوباره حاشیه میروید، توجه کنید لطفاً: من سارقین را ندارم، بنابراین نمیتوانم بر علیه آنها اقدام کنم اما شما را دارم، ــ تفاوت اینجاست. اول از همه به اعتراف خودتان ثابت شده است که شما به عنوان صاحبخانه اجازه دادهاید در پلکان خانهتان چراغها را تا نیمه‌شب روشن بگذارند. آیا شما مقررات را میشناسید؟ آیا می‌دانید که نباید طبق قانون در استفاده از برق اسراف کرد؟ اگر نه، باز هم جهالت شما را از مجازات محافظت نمیکند. همچنین ثابت شده است که شما نقره، برنز و وسائل مسی نگهداری میکردهاید، در حالیکه طبق قانون وظیفه داشتهاید این اشیا را به محل مخصوص فلزاتِ رایش تحویل دهید. و پالتوی خز سرقت شده هم برای شما مشکل بزرگی ایجاد میکند. شما اعتراف کردید که به خاطر گرم بودن بیش از حد خانهتان پالتوی خز را بر تن نکردید، بنابراین نه تنها پالتوی خز خود را از دست دادهاید، بلکه بخاطر اسراف در مواد گرمازا هم مجازات خواهید شد. گزارش نکردن داشتنِ خدمتکار را میشود در پایان با یک مجازات متوسطِ پلیس تمام کرد؛ اما آنچه جرم شما را سنگینتر میکند اعتیاد تقریباً فاسدِ شرکت کردن در جشنهای هوسانگیز است، آن هم در چنین زمان جدی‌ای، بله حتی خود شما هم باید یک چنین ضیافت‌هائی برپا کرده باشید. ما باید تحقیق کنیم که آیا شما ممنوعیت رقص را آشکارا نقض کردهاید یا نه. این مقدار برای امروز. چیزهای دیگری هم پیدا خواهند شد.
از این ماجرا میشود چنین دریافت که قربانیِ یک سرقت گشتن به هیچ وجه خوشایند نیست، مخصوصاً  وقتی آدم دارای بدشانسیِ خاصِ یک شلهمیل بودن هم باشد.
_____________________________
شلهمیل* در فرهنگ عبری معنی بدشانس یا دلقک میدهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر