کافه همینگوی (6).



مصاحبه ترامپ با خبرنگار در کاخ ریاست جمهوری. 

ایوانکا با چند کاغدِ یادداشت در دست کنار پدر بر روی کاناپۀ دو نفره نشسته است. روبرویشان یک خبرنگار زِبل ایرانی که مویش را بلوند رنگ کرده و خود را به عنوان خبرنگار آمریکائی جا زده است بر روی یک صندلی نشسته و کاغذ و قلمی در دست دارد. ترامپ در حال نوشیدن قهوه به خبرنگار میگوید: "ایوانکا خودیه! گاهی من به سؤالای تو جواب می‌دم و گاهی ایوانکا! جوابای ایوانکا رو هم میتونی جواب من به حساب بیاری. من و ایوانکا با هم نداریم! ایوانکا یکی از بهترین مشاوراست، تو جهان فقط دو نفر مشاور نابغه وجود دارن، یکیش ایوانکاست و اون یکیش هم مَنم. تو میتونی هر سؤالی که دوست داری بپرسی. از قیافت معلومه که خیلی حالیته! اگه شانس بیاری و من از چاپ مصاحبه خوشم بیاد میتونی خبرنگار مخصوص کاخ سفید بشی. خوب حالا شروع کن!"
خبرنگار که زبان انگلیسیاش بد است خیلی آرام و شمرده به زبان فارسی شروع به صحبت میکند:
مستر پرزیدنت، به من گفته شده که شما مشغول یاد گرفتن زبان فارسی هستید، خوشبختانه رشته تحصیلی من هم در دانشگاه هاروارد زبان و ادبیات فارسی بوده است! و من خیلی خوب میدانم که شما همیشه با یک تیر دو نشان میزنید! بنابراین برای اینکه در ضمن مصاحبه زبان فارسی هم تمرین کنید از شما اجازه میخواهم که مصاحبه با شما را  به زبان فارسی انجام دهم.   
ترامپ که در این بین درسش را نزد علی آقا خوب خوانده و تقریباً به خم و چم زبان فارسی آشنا شده است مغرورانه میگوید: چه لفظ قلمی صحبت میکنه! ببین کوچولو، تو میتونی به هر زبونی که دلت میخواد حرف بزنی! این ایوانکا رو اینطوری نگاه نکن، برات طوری سریع به هفت زبونِ مختلف توئیت میکنه که نفهمی انگشتاش عربی میرقصن یا عبری! من خودم بجز زبون چینی و کرهای و فارسی زبون زرگری و مرغی هم یاد گرفتم، اگه خواستی از اون حرفای بد بد بزنی به زبون مرغی و زرگری بزن، ایوانکا هنوز این دو تا زبونو یاد نگرفته. خب حالا بنال ببینم چی میخوای بپرسی!    
مستر پرزیدنت قبل از طرح اولین سؤال مایلم خصوصی از شما بپرسم که این معلم زبان فارسی شما چه کسی است و شما از کجا پیدایش کردهاید؟
رنگ صورت ترامپ از غضب سرخ می‎شود و میگوید: "اولاً که فضولی موقوف، بجز اوباما و من هیچکس نمیدونه علی آقا کیه! اَه، اسمشو لو دادم، خب مهم نیست، آره، اسم معلم من علی آقاست. پیش خودمون بمونه، علی آقا معلم اوباما هم بوده، ولی علی آقا میگه اوباما خنگ بود و نتونست بیشتر از یکی دو تا شعر از حافظ و سعدی یاد بگیره. من اما هم از نیما یوشیج شعر بلدم هم از سهراب سپهری! هم چهل و هشت ساعته تاریخ ایرانو یاد گرفتم، من میدونم که افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، ترکمنستان، آذربایجان و ارمنستان همسایههای ایرانن. من میدونم که در زمان قدیم ایران خیلی بزرگ بود و همه این کشورها جزء خاک ایران بودن، ولی ایران خیلی بیعرضه بود و همه این سرزمینا رو از دست داد! علی آقا همه اینا رو برام تعریف کرده. علی آقا میگه نصف چیزائی رو که تا حالا به من یاد داده در طول هشت سال هم به اوباما نگفته! علی آقا منو خیلی دوست داره و مرتب به من می‌گه: با من باش نه با اونا. اوباما می‌گه علی آقا این حرفو به اون هم گفته، من هم مثل اوباما معتقدم که چون علی آقا آدم خیلی حسودیه و ما رو و مخصوصاً منو خیلی دوست داره این حرفو میزنه! علی آقا خیلی باهوشه، هم چشم ماست هم گوش و گاهی هم زبونمون! من همیشه به علی آقا میگم: چِش و گوشِتو همیشه خوب باز نگه دار! علی آقا اما همیشه تکرار میکنه: نگران نباشین، چِش و گوشم در خواب هم باز هستن! اوباما میگه علی آقا خیلی خالی می‌بنده!
متشکرم مستر پرزیدنت، اما منظورم این بود که آیا شما به علی آقا اطمینان دارید؟ همه خبر دارن که علی آقا با اوباما بود و نه با شما، بنابراین نمیتونه از خودیها باشه، دو یو آندراستند می؟
"زپلشک، آقا رو ببین، ببینم جوجه گفتی اسمت چیه؟"
در این هنگام خبرنگارِ زِبلِ ما که قبل از طرح سؤالات اصلی نزدیک به لو رفتن است لحظهای فکر میکند و مرددانه میگوید: حالا چرا ناراحت شدید؟ من که سؤال بدی نکردم. طوری نام من را میپرسید که انگار آمریکائی نیستم و مویم را برای رد گم کردن بلوند رنگ کردهام!
ایوانکا که حوصلهاش از این گفتگو سر رفته است به پدرش میگوید: پاپی، اذیتش نکن! چرا نمیذاری سوالشو طرح کنه؟ از وقتی که اومده تو همش حرف زدی. خب بذار اونم حرف بزنه و سؤال کنه. منم مثل این آقای خبرنگار آمریکائی به علی آقا اطمینان زیادی ندارم؛ از کجا معلوم که از این خونه به اون خونه خبر نبره!؟   
"دِ بیا، دختر تو دیگه چرا این حرفا رو میزنی؟! این بیچاره معلم خونِگیه! وقتی هنوز تو تخمدون مادرش بود ما شروع کردیم به تعلیم دادنش! علی آقا از خودیا هم خودیتره! ایوانکا من از تو توقع نداشتم!"
خبرنگار از این موقعیت استفاده می‎کند و میگوید: مستر پرزیدنت، اگر اجازه بدید مایلم اولین سؤالم را در مورد سیاست خارجیِ شما مطرح کنم.
ایوانکا: سؤال کن!
ترامپ عصبی مویش را با انگشتان دست شانه میکند و به خبرنگار زل میزند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر