هنر تأسیس یک حزب.

با عرض سلام به هموطنان عزیزِ بهتر از جانمان. روی ماهتان را میبوسیم. مهم نیست کجا هستید، هر کجا هستید باشید، اما فراموش نکنید که خانۀ اصلیتان درون حزب ماست. درد و بلایتان بچسبد به تن و جانِ تک تک هیئت بنیانگذار حزب. آرزوی ما بهروزی شماست. بهروزی کجاست؟ در حزب ما هرچه بخواهید وجود دارد؛ اما نشانۀ افتخار ما پذیرش سریع شما در حزب ماست، البته حزب ما در اصل حزب شماست، حزب تمام اقشار جامعه است. حزب ما خانۀ تک تک افراد جهان است. عضویت در حزب ما با سه سوت انجام می‎شود. اسم شما برای حزب ما بیاهمیت است، شما میتوانید خود را هرچه دوست دارید معرفی کنید، اما بعد از عضو شدن نباید نام خود را از یاد ببرید، در غیر اینصورت عضویت شما باطل خواهد شد. شغل شما هم به حزب ما هیچ ربطی ندارد، شما میتوانید جراح چشم باشید یا ناتوان از دیدن، میتوانید بیکار باشید یا کارآفرین و کارخانهدار. داشتن مدرک دانشگاهی چه اصلی و چه تقلبی آن نه به شما در عضو شدن در حزب ما کمک میکند و نه موقعیت برتری برایتان فراهم میسازد. در حزب ما هر عضو دارای یک رأی است، من که یکی از بنیانگذاران این حزب هستم یک رأی دارم، بقیه اعضاء هم دارای یک رأیاند و تو هم که بعد عضو این حزب خواهی گشت یک رأی داری. داشتن یک رأیِ مساوی در حزب ما نشانۀ عشق ما به عدالت است و نه چیز دیگر.
در حال حاضر هیئت بنیانگذار و تمامی اعضاء برای پیوستن پانزدههزارمین عضو به حزبْ زمانِ هیجانانگیزی را میگذرانند.
همانطور که مطلعید در آخرین کنگرهُ حزبِ <عدالت، آزادی، نان> اعضاء حزبْ هیئت اجرائی را موظف ساختند که بلافاصله با رسیدن تعدادِ اعضاء به پانزده هزارْ طی یک رأی گیری تصممیم گرفته شود که آیا حزب همچنان به نام <عدالت آزادی نان> باقی بماند یا به <نان عدالت آزادی> و یا <آزادی نان عدالت> تغییر نام دهد. بعضی چنین تصور کرده بودند که ما از روی بیکاری در این کنگره چنین تصمیمی گرفتهایم. نه دوستان عزیز، اجرائی کردن چنین تصمیمی به راحتیِ تعویضِ کاغذدبواری یک اتاق نیست. تیم فرهنگی ما بعد از دو هفته و با پانزده ساعت فکر و بحث و گفتگو کردن در روزْ هنوز هم به نتیجه نهائی دست نیافته است.
حزب ما برای احترام به آداب و رسوم پیشینیانْ تصمیم گرفته است به پانزدههزارمین عضوْ یک دستگاه ماشینرختشوئی و یا یک دستگاه یخچالِ سه در هدیه دهد. انتخاب با این عضو حوشبخت است. مبلغِ حق عضویتی که اعضای حزب ما دریافت می‎کنند طبق همهپرسیْ مورد قبول اکثریت است و تنها در حدود سه در صد از اعضاءْ مبلغ بیشتری تقاضا کردهاند که با ورودِ عضو جدید به حزبْ با آن موافقت خواهد گشت. ما برای آندسته از افرادی که از روی کنجکاوی میپرسند "اولاً بودجه این حزب از کجا تهیه میشود و آیا اعضاء حزب از پاداشِ دوری از مرکز هم برخوردارند؟" باید تأکید کنیم که بودجۀ حزب ما فقط توسط اعضاء حزب تأمین میشود و افراد خارج از حزبْ تنها با داشتن حداقل پانزده میلیون دلار پول نقد و ضمانت سه نفر از اعضای حزب میتوانند اجازۀ همکاری در امور اقتصادی حزب ما را به دست آورند. و اعضاء حزب نه تنها حق دوری از مرکز دریافت میکنندْ بلکه در تمام کشورها که تعطیلات عید کریسمس برقرار استْ برای این مدت حق عضویتشان دو برابر پرداخت میشود، ما حتی به اعضای خود در کشورهائی که تعطیلات رسمیِ عید نوروز برقرار استْ برای پانزده روزْ دو برابر حق عضویت میپردازیم.
در این مدت کوتاهی که از تأسیس حزب ما میگذردْ بسیاری از نقاط مختلف این جهان پهناورْ پرسشهائی کردهاند که من به عنوان یکی از سه بنیانگذار اصلی و سخنگوی حزب موظفم به تک تک آنها پاسخ بدهم. البته پرسشها گاهی بسیار جدی و حساسند و گاهی هم کمی لبخند بر لب مینشانند.
یک هموطنی پرسیده بود مایلم تاریخ دقیقِ ثبت تأسیس حزبتان و تعداد دقیقِ اعضای آن را بدانم.
تیم امنیتیِ حزب ما این سؤال را جدی و حساس طبقهبندی کرده است.
البته طبق گزارشِ تیم پژوهشِ حزبْ آمار نشان میدهد که نود در صدِ مردم جهان از شفافیت حزب ما مطمئن هستند، و حزب ما به دقت و هشیاری افراد این تیم همیشه به خود بالیده است و همچنان به بالیدن ادامه خواهد داد، ناگفته نماند که من شخصاً عضو افتخاری تیمهای مختلف حزب هستم و از نزدیک با  کارِ اعضاء این تیمها آشنائی دارم و تضمین میکنم که لازم نیست کوچکترین شکی به این آمارها داشته باشید.
حزب ما همین یک ماه پیش مانند نوزادی که مادر طبیعت زاده باشد به دنیا آمد و نام <عدالت آزادی نان> به او داده شد. این تاریخ در تمامِ دفاتر رسمی کشورهای جهان به ثبت رسیده است. در هفتۀ اولِ تأسیس حزبْ تعداد اعضاء به هفت هزار رسید، در هفتۀ دوم به چهارده هزار، در هفته سوم به علت خستگیِ تیمِ پذیرشْ ثبت اعضای جدیدْ کمی به کُندی پیش رفت که در نتیجه تعداد اعضاء حزب را به 14500 افزایش داد و در این لحظه که من با شما صحبت میکنم و احتمالاً بسیاری هم چهرهام را میبیندْ در انتظار عضو گشتن فردِ خوشبختی هستیم که رقم طلائی تعدادِ اعضای حزب ما را به 15000 برساند.
امیدوارم که این پاسخْ پرسشگرِ سخنسنجِ ما را راضی ساخته باشد.
سؤال بعدی کمی چاشنی طنز به خود گرفته است و من هم با همان چاشنی قصد دارم پاسخ را بدهم.
فردی از جنگلهای آمازون پرسیده است اصلاً چه شد که مؤسسین این حزب به فکر تأسیس یک حزب افتادند، و در ادامه اظهار فرمودهاند که اگر من هم حزبی در این جنگل تأسیس کنم آیا حزب شما حاضر است با حزب من متحد شود؟!
بعضی از مأمورین تیمِ امنیتی حزب به من گوشزد کردند که شاید پرسشگر قصد نفوذ در حزب ما را دارد و ...
به هر حال، من به این دوستِ خوبم اطلاع میدهم که اولین و اصلیترین ایدۀ تأسیس حزبْ بیکار بودن من بود. من پس از بیست سال بیکاری و نیافتن کارِ مناسب با وزنمْ و همچنین نداشتنِ سرمایه برای کارآفرینیْ روزی تصادفاً در جائی خواندم که برای تأسیس حزبْ داشتن سرمایه الزامی نیست. من که قصد داشتم دکۀ سیگارفروشی به راه اندازم تا شاید بعدها بتوانم سرمایهای پسانداز کنم و با آن یک مغازۀ میوه‌فروشی اجاره کنمْ پس از خواندن این مطلبْ پس از لحظهای به فکر فرو رفتن به خودم گفتمْ دکهُ سیگارفروشی کلی سرمایه میخواهدْ اما تأسیس حزب بیسرمایه هم شدنیست و به قول معروف "اگر کار هم نچرخه باز آدم چیزی از دست نداده." البته میدانید که یک فرد به تنهائی اجازه ندارد حزب تأسیس کند و من باید حداقل دو نفر دیگر را هم راضی میساختم که با ایدهام مخالفت نکنند و راه بیفتند تا تأسیس حزب را به ثبت برسانیم. اولین کسی که به من ایمان آورد همسرم بود و نفر بعدی خواهرِ همسرِ از ماجرا بیخبرم. ما او را به بهانۀ گردش رفتن همراه خود بردیم و چون زبان خارجیاش چندان جالب نیستْ بنابراین متوجه ماجرا نشد، اما باید اذعان کنم که ایشان فعلاً گذشته از دارا بودن مقام مؤسس حزبْ از هوش سرشاری هم برخوردارند. البته این را همسرم می‌تواند تأیید کندو اما در مورد اینکه آیا ما با حزب شما اتحاد میکنیم را باید به ما اجازه دهید ابتدا انتظار بکشیم و بعد از تأسیس حزبتان تصمیم بگیریم.
همین حالا به من گزارش دادند که تعداد اعضاء به 15000 رسید و عضو خوشبختِ حزب ما کسی نیست بجز آقای سه نقطه ... که از قضا یخچالشان را هفتۀ پیش دزد به سرقت برده بود.

بینندگان و شنوندگان محترمْ شب و روزتان خوش. حزب ما شما را به خدای عادل میسپارد. به امید دیدار تا برنامۀ بعدی که فرستندۀ حزبْ در رأس ساعت شش عصرْ از تمام شبکههای دیداری و شنیداری جهانْ من را برای شما قابل دیدن و شنیدن میسازد.
در پایان نظرات تعدادی از سمپاتها در مورد تغییر نام حزب به گوش و چشمتان میرسد.
نظر اول: چون من به این نتیجه رسیدهام که اگر آزادی باشد اما نان نباشدْ آدم میمیردْ و برعکس آدم میتواند با داشتن نان در زندان هم زنده بماند، بنابراین مطمئنم که نان مهمتر از آزادی است و باید اول بیاید. با عدالت و آزادی هرچه مایلید بکنید.
نظر دوم: من یک زنم. به نظر من آزادی مقدمتر از نان و عدالت است. خواهش میکنم آزادی را در ابتدای نام حزب بیاورید تا زنان بیشتری را برای عضو شدن در این حزب بیمثال جلب کنید. با آرزوی پیروزی یکایک شما انسانهای بینظیر.
نظر سوم: من خودم عضو حزب هستم. برای من تغییر دادن یا ندادن نام حزب اصلاً مهم نیست. من فقط میخواستم به خانم یا آقای نویسندۀ نظر اول تذکر بدهم که استدلالشان کاملاً اشتباه است. من از ایشان میپرسم: اگر فرض کنیم شما در زندانید و عدالتی در تقسیم نان نشود چه؟ اگر به شما در اثر بیعدالتی در زندان نان ندهند باز هم زنده خواهید ماند؟ بنابراین هر سه واژۀ تشکیل دهندۀ نام حزب از اهمیت مساوی برخوردارند. زنده باد بنیانگذار و سخنگوی حزب.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر