گلدفینگر.

من در حال نوشتن گلدفینگر

چند هفته‌ای‌ست که از هفتاد و سومین سالِ بودنم در این جهان می‌گذرد. انسان گاهی دست به کارهایی می‌زند که پشیمانی به بار می‌آورند، و نباید فراموش کرد که کارهایِ انجام گشتۀ بی‌نگرش هیچگاه سودی به بار نخواهند آورد، اما کاری را که من دو هفتۀ قبل انجام دادم تقریباَ تمام مردها بعد از رسیدن به سن شصت سالگی هر دو سال یک بار بدون ذره‌ای فکر کردن خیلی راحت انجام می‌دهند.
روز دوشنبۀ دو هفته پیش برای چکاپ پیش دکتر خانواده رفتم و بعد از ورود به اتاقِ خانم دکتر و گفتن: "گوتِن مورگِن" روبرویش نشستم. ما ابتدا چند لحظه به چشم‌های همدیگر نگاه کردیم، بعد خانم دکتر با اطمینان از اینکه من چیزی برای گفتن ندارم پرسید: "حالتون چطوره؟" من هم انگار به مهمونی رفته باشم گفتم: "متشکرم، خوبم. حال شما چطوره؟". خانم دکتر در حالیکه لبش به خنده گشوده شده بود پرسید: "چه کاری می‌تونم براتون انجام بدم؟" با شنیدن این حرف خیلی سریع به یاد آوردم که برای چه کاری آنجا هستم و پاسخ دادم: "من مایلم آزمایش خون بدم، البته اگه براتون ایجاد زحمت نکنه."
 
روز چهارشنبۀ همان هفته باز هم روبروی خانم دکتر نشستم. این بار خانم دکتر بلافاصله با نگاهِ ثابت به مانیتور به من گفت: "متأسفانه سطح PSA شما رو به افزایش گذاشته و بعد از دو سال از سطح چهار به سطح هفت رسیده، بنابراین ضروریه که شما برای معاینه پیش اورولوژیست بروید."
 
من دو سال پیش هم پیش آقای اورلوژیست یا همان گُلدفینگرِ از خدا بی خبر بودم. او این بار هم مانند دفعۀ قبل گفت: "پیرهنتونو بالا بکشید، شورتتونو کمی پایین بکشید، به پهلو دراز بکشید و زانوتونو کمی خم کنید" و با پوشیدن دستکشِ یک بار مصرف و وازلینی ساختنِ انگشتِ اشاره‌ای که اگر به سمتِ آسمان نشانه می‌گرفت دادِ خدا را درمی‌آورد پرسید: "من دو سال پیش به شما تصویربرداری پرتو مغناطیسی (به انگلیسی MRI و به آلمانی MRT) را توصیه کرده بودم، چرا این کار را انجام ندادید؟!"
من برای پاسخ دادن در حال فکر کردن بودم که ناگهان از شدت درد آخ بلندی گفتم و برای حرف تو حرف آوردن پرسیدم: "آقای دکتر آیا داشتن سطح هفت در PSA خطرناکه؟"
دکتر که هنوز با انگشت اشاره مشغول بررسی داخل مقعدم بود به آرامی پاسخ داد: "بستگی به بزرگ بودن پروستات شما دارد" و بعد از خارج کردن انگشت با لحنی جدی پرسید: "آیا این بار تصویربرداری پرتو مغناطیسی را انجام می‌دهید؟" من در حالیکه شورتم را سریع بالا می‌کشیدم خیلی راسخ پاسخ دادم: "حتماً آقای دکتر، این بار حتماً."
 
سه شنبۀ هفتۀ قبل تصویربرداری پرتو مغناطیسی را انجام دادم و روز جمعه دکتر اورولوژیست با فرستادن نامه‌ای از نتیجۀ آن مطلعم ساخت و پیشنهاد داد که شش ماه بعد آزمایش خون انجام دهم و نتیجۀ آن را به اطلاعش برسانم.
انسان گاهی بدون ذره‌ای فکر کردن کارهایی انجام می‌دهد که برای سلامتی و بقایش حیاتی‌ست، مانند نوشیدن آب، خوردن غذا، خوابیدن، آزمایش خون دادن و پیش دکتر ارولوژیست رفتن.
خدایا، خداوندا، به پاکی و زیباییِ خانم جوفیل تو را قسم می‌دهم دستور بفرما که انگشتان پزشکان ارولوژی مانند نیِ نوشیدنِ نوشابه نازک گردد. آمین.
***
روز جهانی زن.
زندگی آینه‌ای‌ست که تو خود را در آن می‌بینی.
زندگی در من و تو همواره بذر می‌پاشد؛ بذرِ خویِ حیوانی، بذرِ خویِ انسانی.
زندگی توانایِ تام می‌باشد، می‌تواند به من و تو به هر شکل که مِیلَش بکِشد فُرم دهد؛ می‌تواند خیلی آسان من را فردی دروغ‌پرداز یا تو را آدمی پاکدل و شیرین کلام سازد.
نمای دیگر زندگی شاید نقشِ خدا یا چهرۀ جذاب زنی در آینه به هنگام آرایش خویش باشد.
سرشتِ آینه راستکرداری‌ست، هستی را همانگونه که می‌باشد جلوه‌گر می‌سازد؛ گاهی خداگونه، گاهی بسان یک زن جذاب.
***
زبان حیوانات
کیشته، پیشته، چِخه، هُش، هین، ..... تنها کلمات رایجِ صحبتِ خانوادۀ ما با حیوانات است، بنابراین وقتی می‌شنوی که می‌گویند زبان حیوانات را فقط خدا می‌فهمدْ نباید باعث تعجبت گردد!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر