ویرایش.

انسان هنگام حرف زدن مانند نوشتن مجبور به فکر کردن است.
نوشتهای که بدون وبرایش به معرض دید قرار داده شود نشانه مرور نکردن فکریست که به نوشته تبدیل شده است. و این یعنی که نویسنده با شروع اولین جرقههای فکر مشغول نوشتن گشته اما پس از به پایان بردن آن و یا به دیگر سخن پس از ذخیره فکر در حافظه دیگر به آن نگاهی نینداخته تا ببیند آنچه که قسمتی از ذهنش را به اشغال خود در آورده چه شکلی دارد. برایش بی اهمیت است که آیا اجزای تشکیل دهنده این فکر در جای مناسب کنار هم نشستهاند یا نه! زیباتر ساختن برایش بی ارزش است. اینکه ممکن است در نوشتهاش غلطهای فاحش املائی یافت شوند بی اهمیت است. موضوئی بود که باید نوشته میگشت و نویسنده وظیفهاش را به انجام رسانده، ویرایش یعنی چه! نه، چنین نویسندگانی اهل این حرفها نیستند، پس از به پایان رساندن نوشتن احساس وظیفه دیگری نمیکنند!
این  دست از نویسندگان شلختهاند، بخاطر حقوق گرفتن مینویسند، و فکر کرایه خانه مهمتر از زیبائی نوشته آنهاست.
اینکه بدست آوردن پول کرایه خانه مهمتر از چنین نوشته کوتاهیست را شاعر کارتن خواب و شاید هم خدا بهتر از من و شما میداند!
ویرایش یک نوشته اما ــ میتواند چند هزار صفحه باشد یا یک خط ــ بازدید از فکر است و حال و احوال کردن با او. دیدار آشنائیست قدیمی که گاهی نیاز به کمک دارد، زنیست که شاید باید زیر ابرویش را ماهرانه برداشت تا فکر نکنند دختر بی شوهریست. ویرایش همان گفتگو با فکر است به نیت ارتقاء دادن آن.
هرچه نوشته زیباتر باشد به همان نسبت فکر هم بارورتر است. هرچه فکر والاتر گردد نوشته هم زندهتر و جاریتر میگردد.
تأثیر متقابل فکر و ویراش بر هم چنان قویست که سخنگو را بر سر ذوق آورد!
حرف زدن هم مسیرش با نوشتن یکیست و خوشا به حال شنوندگان چنین ویرایشگران سخنگوئی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر