ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻛﻮﺩﻛﻲ.


دوخت اولین شلوار کودکانه دوران کارآموزی خیاطی من.

برایت پیراهنی میدوزم که بویش حتی یوسف را هم به شگفتی وادارد.
فردا آخرین روز از دوران چهار ماهه کارآموزی در رشته خیاطیست. حالا میتوانم به راحتی شلواری ساده، پیراهنی بی یقه و اقسام جلیقهها را بدوزم.
حالا قادرم به جای گرفتن یقه پیراهن و کندن شلوار مردم برایشان شلواری ساده، بی زیپ و بدون دنگ و فنگِ کمربند بستن بدوزم تا بتوانند آن را خیلی راحت مانند پیژامه به پا کنند یا از پای درآوردند. پیراهن دوزیام حرف ندارد.
هنر خیاطی یکی از قدیمیترین هنرهاست. این پرسش که آیا هنر کفاشی اول خلق گشت یا هنر خیاطی مانند پرسش اول بودن تخم مرغ یا مرغ تا ابد بی پاسخ خواهد ماند.
به نظر من اما هنر خیاطی اول خلق گشت، بعد کفاشی و کمی بعدتر از آن هنر جوراببافی!
اما مهمتر از دانستن این مفروضاتِ بیهوده، خواستن است، خواستن است که توانستن را میزاید، و توانستن یعنی به انجام رساندن کاری که خشنودت میسازد.
گرچه حالا با صدائی رسا میتوانم بگویم که قادر به شلوار دوختنم، اما نباید از این چنین تعبیر شود که من بهترین شلواردوز جهان شدهام! نه چنین نیست، اما میتوانم با اطمینان بگویم شلواری را که من میدوزم دارای برش و دوختی کاملاً ساده است. و نوع پارچهای که برای این منظور به کار میبرم زیبائی خاصی به این سادگی میبخشد! و بی شک بدون شرکت در این کارآموزی چهار ماهه یا باید هنوز یقه مردم را میگرفتم و یا شلوار از پایشان میکندم.
بنابراین خواستن دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر